رفتم پیش مشاور باهاش مشورت کنم که چطوری همسرم خوشحال کنم ؟؟؟

رفتم پیش مشاور باهاش مشورت کنم که چطوری همسرم خوشحال کنم ؟؟؟

گفت: *باید عشقتو بهش نشون بدی*  

منم با عشقم قرار گذاشتم بردم به خانمم نشون دادم !!!!

نفهمیدم چی شد

تازه از کما اومدم بیرون

مرتیکه بی سواد اسمشو گذاشته مشاور

هر جور حساب میکنم نمیفهمم *قدیما چه جوری میرفتن*

هر جور حساب میکنم نمیفهمم *قدیما چه جوری میرفتن*

*از سر چشمه آب میاوردن* ؛

ما پارچ یخچالمون خالی میشه هیشکی تو خونه مسئولیتشو به عهده نمیگیره

امروز رفته بودم *خون اهدا کنم*

امروز رفته بودم *خون اهدا کنم*

انقدر پرستاراش خوشگل و مهربون بودن هیچی دیگه یکی از کلیه هامم اهدا کردم

گفتم *قلبمم* بردارید ، گفتن نه میمیری اُسکل

تو این روزهای تلخ، سعی کنید خنده را به دیگران هدیه کنید،

تو این روزهای تلخ، سعی کنید خنده را به دیگران هدیه کنید،

حتی اگر تکراری باشه

هیچ می‌دونستید خنده، امری مسری هست،

امیدوارم همیشه از سر شادی بخندید