آموزش و پرورش روزنه آغاز دموکراسی
مهدی فتحی/ معلم و فعال مدنی
آموزش و پرورش هر کشور، بسته به سنتها و آداب و رسوم آن کشور طراحی و اجرا میشود. بی شک آموزش در هر منطقه ای برگرفته از باورها و عقاید مردمانِ آن دیار بوده و میبایست بر اساس خواست جمعی آن جامعه برنامهریزی شود. اگر در کشوری به دنبال پیشرفت، برقراری عدالت، دموکراسی، تربیت درست، رعایت نظم اجتماعی و... باشیم در اولین گام باید به سراغ آموزش و پرورش آن کشور رفته و نوع آموزههایی که در مدارس ارائه میشوند را بررسی و تحلیل کنیم. وقتی نظام آموزشی یک کشور پر از محتواهای بی کاربرد و حفظ کردنی و بی ارتباط با مسائل روزمره جامعه باشد نمیتوان انتظار داشت که آن کشور به سمت پیشرفت حرکت کرده و گام های مؤثری در راه حرکت رو به جلو بردارد. در نظام آموزشی ما از همان بدو ورود دانش آموزان به مدرسه، و حتی قبل تر از آن در خانواده، گونه های متنوعی از تربیت بر اساس دیکتاتوری، هم از سوی والدین و هم از سوی معلمان و کادر اجرایی مدارس دیده میشود که مانع از این شده است کودکان رگه هایی از دموکراسی را به عینه دیده و یا تجربه کنند. در مدرسه، نشستن بر روی یک نیمکت، و گوش دادن به آموزه هایی که برایت تعریف کرده اند و تو هیچ نقشی در انتخابش نداشته ای، خود باعث گشته است که از همان ابتدا از تعریف دموکراسی فرسنگ ها دور شده و به سمت نوعی فرمانبرداری محض پیش رانده شوی. کودکان بسیار تیزبین و با ذکاوت هستند و از نوع رفتار و حرکات والدین و آموزش دهنده هایشان میتوانند به خوبی آینده رفتاریِ خود را ترسیم کرده و به آن سمت و سو پیش ببرند. لذا اگر میخواهیم دموکراسی را به جامعه تزریق کنیم میبایست از کودکان آن جامعه شروع کرده و در واقع، از قبل از ورود کودک به مدرسه ریشه های دموکراسی را عملا و از طریق رفتارهای درست به آنها آموزش دهیم. حتی ساده ترین رفتارهای والدین و معلمان در این راه بی تأثیر نبوده و می تواند؛ هم دست مایه پرورشِ حس دیکتاوری شود، و هم پرورش دهنده دانش آموزانی با رفتارهای دموکرات مئابانه.
آموزش دموکراسی در مدرسه یعنی چینش تمامی رفتارهای ریز و درشت معلمان و کادر اجرایی مدارس، و همچنین محتوای دروسی که به کودکان ارائه میشود؛ بر اساس اصول درست دموکراسی. در نظام آموزشی ای که کودک حق هیچگونه انتخابی ندارد. و حتی حق انتخاب از والدین کودک نیز گرفته شده است حرف از آموزش دموکراسی زدن بیشتر به یک شوخی تلخ شبیه است. منظور از حق انتخاب، اجازه انتخاب نوع آموزه هایی است که در مدارس ارائه میشوند؛ نه انتخاب یک مدرسه از چند مدرسه که همگی یک محتوا را با کیفیت های متفاوت آموزش میدهند.
مثلا در ایران اگر خانواده ای آموزه های اسلامی را قبول نداشته باشد هیچ راه چاره ای برایش باقی نگذاشته اند که بتواند به مدرسه ای برود که غیر از آموزه های اسلامی حرفی برای گفتن داشته باشد. مع الوصف از همان ابتدا، بدوی ترین اصول دموکراسی را از خانواده ها گرفته اند. پس حرف زدن در مورد الباقی مسائل کاری عبث و بی فایده خواهد بود.
در مدرسه نیز با توجه به نوع محتواهایی که به مدارس تحمیل گشته است؛ کادر اجرایی مدارس و معلمان ناگزیر هستند همان مواردی را ارائه دهند که بالاسری ها برایشان تعیین کرده و برنامهریزی نموده اند. درست است که در مدارس برخی انتخابات از جمله انتخابات شورای دانش آموزی آن هم بصورت فرمالیته برگزار میشود. اما اینگونه موارد بیشتر به تمرین شرکت در انتخابات شبیه است تا آموزش دموکراسی. چون خود انتخابات و نحوه چینش، گزینش و اجرای آن در ایران جای بسی مناقشه، تردید و عیب و ایراد دارد.
بی شک افرادی که اکنون سن و سالشان بالا رفته، و درحال برنامه ریزی برای جامعه هستند، و اکنون مدیر و مسئول و وزیر و... شده اند نیز از یک کره دیگر نیامده، و از دل همین نظام آموزشی بیرون آمدهاند، و از همان ابتدا اصول اولیه دموکراسی را یاد نگرفته اند. لذا نمیتوانند تصمیم گیرنده های مناسبی برای ایجاد یک جامعه دموکرات باشند. وقتی آموزش و تربیت در چنین جامعه ای به دست چنین افرادی طراحی و برنامهریزی میشود از آن جامعه نمیتوان انتظار داشت به سمت دموکراسی و آزادی فردی و اجتماعی در انواع و شکل های مختلف پیش برود. پس اگر میخواهیم در چنین جامعه ای دموکراسی حرفی برای گفتن داشته باشد باید از آموزش و پرورش شروع کرده، و در مدرسه با کودکان تمرین آزادی های فردی و اجتماعی، مدنیت، دموکراسی، احترام به حقوق دیگران، سعهصدر، عدم سواستفاده از پست و مقام و جایگاه، و... کنیم. ما معلمان نیز باید سعی کنیم در کلاسهایمان طوری رفتار کنیم که دانش آموز احساس نکند در یک محیطِ دیکتاتور مانند حضور داشته و ملزم به یاد گرفتن آن چیزهایی شوند که کاربرد چندانی نه در زندگی و نه در اتفاقات روزمره اش ندارد./هفتهنامه داهاتو
v.gd/Zxo7dI
اخبار_فرهنگیان
FarhangianNews1 (https://t.me/joinchat/AAAAADvfe2Dn5htC7owXBg)