بعد از خطبهی بینظیر امام سجاد علیهالسلام در مجلس یزید، آن ملعون نگران شد و براى آنکه مبادا انقلابی صورت پذیرد به مؤذن دستور داد تا اذان بگوید تا بلکه امام را با این حیله ساکت کند! مؤذن برخاست و اذان را شروع کرد.
همین که گفت الله اکبر، امام زینالعابدین فرمود: آری، برتر و بزرگوارتر و گرامیتر از هرچیزیست و چیزی بزرگتر از خداوند وجود ندارد. و تا گفت أشهد أن لا إله إلا الله، امام فرمود: مو و پوست و گوشت و خونم به یگانگی خدا شهادت میدهد.
و هنگامیکه گفت أشهد أنّ محمداً رسولالله، امام عمامه از سر برداشت و به مؤذن فرمود خاموش باش و به طرف یزید رو کرد و فرمود:
«این محمد که نامش برده شد، آیا جدّ من است یا جدّ تو؟! اگر ادعا کنی که جد توست پس جهانیان میدانند که دروغ گفتی و کافر شدی، و اگر جد من است پس چرا پدرم را از روى ستم کشتی و مال او را تاراج کردی و اهلبیتش را به اسارت گرفتی و آنان را از دم شمشیر گذراندی؟!
بعد فرمود: ای یزید! این جنایت را مرتکب شدى و باز میگویی محمد پیامبر خداست؟! و رو به قبله میایستی؟!»
خطبهی امام سجاد علیهالسلام در شام | بحار الأنوار / نفس المهموم