بداهه‌ی شاعران راه راه با موضوع شهادت بی‌بی رقیه سلام‌الله‌علیها

بداهه‌ی شاعران راه راه با موضوع شهادت بی‌بی رقیه سلام‌الله‌علیها

بابا ببخش آمدی و من نشسته‌ام

این تازیانه‌ها کمرم را شکسته‌اند

چشمی نمانده تا که تماشا کنم تو را

آیینه‌های چشم ترم را شکسته‌اند

چشمم به نیزه مانده، صدایم بزن پدر

مانند دشت لاله شده کل پیکرت

پرپر شده ز هجمه‌ی طوفان این بلا

نازکتر از گُلت، نفست، آه... دخترت!

رنگ از رُخَت پریده، لبت بی‌رمق شده

مهتاب گشته‌ای به خرابه برای من

حالا بتاب تا به خود صبح تا شود

روشن‌تر از امید سحرگه سرای من

امشب که گیسوی تو پریشان‌تر از من است

انگشت‌های من زده شانه به موی تو

همواره بوده بوسه‌ی تو مرهم من و

حالاست نوبتم که ببوسم گلوی تو

آه از غبارِ بر مژه‌هایت نشسته و

آه از لبت که بوسه زدش، چوب خیزران

مانده‌ست رد سیلی و خون بر تنم ولی

آه از نگاه و هلهله و حرف کوفیان

بگذار سر به روی دو زانوی دخترت

امشب شده است نوبت من مادری کنم

با بوسه و نوازش و شیرین زبانی‌ام

حالا که آمدی، ز تو من دلبری کنم

دیگر پدر بدون تو جایی نمی‌روم

عمرم اگر کفاف دهد بعد از این سفر

یک مرتبه برای همه عمر من بس است

سوغاتی‌ام شده است دل خون و چشم تر

تو نور محض هستی و همواره روشنی

اما ببین که لشکر شب کرده غارتم

امشب دوباره خواب تو را دیده‌ام، بیا

با خود ببر مرا، که دگر نیست طاقتم

خوش قول بوده‌ای تو همیشه ولی پدر

رفتی، چقدر منتظر دیدنت شدم

مابین گریه‌های پر از بغض آمدی

قدری بخند! تشنه‌ی خندیدنت شدم

از بس زده است بوسه به رگ‌های سرخ تو

خون می‌چکد ز گونه و لب‌های دخترت

حرفی بزن پدر! نکند قهر کرده‌ای؟

دیگر نمی‌شوم به خدا دور از برت

شاعران:

ناهید رفیعی، فهیمه انوری

سید محمد صفایی، زهرا فرقانی

سوده سلامت، مهدی امام رضایی

مهدی پیر هادی، طاهره ابراهیم نژاد

فرشته پناهی، صامره حبیبی

فریبا رئیسی، مینا گودرزی

وطنز بهترین شعرهای طنز

vatanz_ir

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.