*بداهه‌ی شب دوم محرم، رسیدن کاروان امام حسین (ع) به کربلا*

*بداهه‌ی شب دوم محرم، رسیدن کاروان امام حسین (ع) به کربلا*

پشت انبوه جهالت سایه‌ها صف بسته‌اند

کرده صدها لشکر تزویر، در صحرا کمین

تا بیاید کاروان نور از سمت افق

تا قدم بگذارد امشب، ماه بر چشم زمین

نعل اسبان تازه شد، قلب اهالی سنگ شد

نامه‌ها و مُهرها و قول‌ها، انکار شد

کاروان در کربلا تا خیمه زد، در کوفه هم

تیر و تیغ و خنجر و خود و زره، بسیار شد

آسمان خم می شود، خورشید حیران می‌شود

آیه‌ی تطهیر می‌خواند زمین در گوش آب

باد با خود می‌برد، عطر عبور یاس را

غرق بوسه می‌کند گهواره‌ای را، آفتاب

همره این کاروان، بانویی آیینه به دوش

با پریشانی قدم در قلب صحرا میزند

هی دلش را می‌برد تاخیمه‌ی دلدار و باز

آن دل آشفته را، نم‌نم به دریا میزند

آسمان طاقت ندارد هجرت خورشید را

ماه هم بهر سفر کردن مهیا می‌شود

کهکشانی از ستاره در پی خورشید عشق

یک به یک نذر طلوع صبح فردا می‌شود

خاک با ذکر و وضو، پابوس ایشان آمده

آب با اشک و ادب، آمد به استقبالشان

نورشان انداخت از چشم زمین، خورشید را

آسمان هرگز ندیده در جهان، امثالشان

نور چشم مصطفی با چشم تر در کربلا

خارها را از بیابان می‌زداید، وای من

کودک دردانه‌اش اندوهگین و مضطرب

بعدِ بابا، وای از فردا و فرداهای من

خیمه گاه سیّدالاحرار برپا می‌شود

خیمه ها هم در طواف حضرت حبل‌المتین

همچو حلقه دور او جان برکفان، پا در رکاب

گوئیا انگشترند و حضرتش همچون نگین

با قدمهای عزیز مرتضی و مصطفی

بوی عطر سیب می‌پیچد به دشت پر بلا

بر مشام هر که عطرش می‌رسد پر می‌کشد

هر کجا باشد، به سمت سرزمین کربلا

لشکری از نور آمد در مصاف ظلمت؛ آه!

یک طرف خورشید و یک سو ابرهای سرخِ کین

عرش و فرش آمیخت در هم زیر و رو شد آسمان

حضرت خورشید چون افتاد ناگه بر زمین

ناله‌ی هَل مِن مُعینش، دشت را پر کرده بود

قرنها پیچیده در گوش جهان، فریاد او

تا بگیرد هر مُحرّم، با نگاهی مهربان

دست هرکس را که باشد ذرّه‌ای در یاد او

بداهه سرایان:

فهیمه انوری، ناهید رفیعی

حامد سنگونی، طاهره ابراهیم نژاد

فریبا رئیسی، سوده سلامت، زهرا فرقانی

فرشته پناهی، محمدعلی کمالی‌مقدم

وطنز پایگاه شعر و ترانه طنز

vatanz

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.