هر روز یک داستان کوتاه
به نام خدا
کینه پیازی!
روزی حکیمی به شاگردانش گفت:
فردا هر کدام یک کیسه بیاورید و در آن به تعداد آدمهایی که دوستشان ندارید و از آنها بدتان می آید پیاز قرار دهید روز بعد همه همین کار را انجام دادند
حکیم گفت: هر جا که میروید این کیسه را با خود حمل کنید
شاگردان بعد از چند هفته خسته شدند و به حکیم شکایت بردند که:
پیاز ها سنگین است و گندیده و بوی تعفن گرفته است و ما را اذیت میکند
حکیم گفت: این شبیه وضعیتی است که شما کینه دیگران را در دل نگه دارید، این کینه قلب و دل شما را فاسد میکند و بیشتر از همه خودتان را اذیت خواهد کرد.
پس ببخشید و بگذرید تا آزار نبینید.
ayine_pirbazar
محبوبترین رئیسجمهور ایران کیست؟ + آمار
مردم ایران برای انتخاب رئیسجمهور کشورمان از پانزدهم بهمن ۵۸ تا خرداد ۹۶، دوازده بار پای صندوقهای رای رفتند.
نظر شما درباره عملکرد روسای جمهور چیست؟
حکایت
می گویند: مسجدی می ساختند.
بهلول سر رسید و پرسید: چه می کنید؟
گفتند: مسجد می سازیم.
گفت: برای چه؟
پاسخ دادند: برای چه ندارد، برای رضای خدا.
بهلول خواست میزان اخلاص بانیان خیر را به خودشان بفهماند، محرمانه سفارش داد سنگی تراشیدند و روی آن نوشتند «مسجد بهلول». شبانه آن را بالای سر در مسجد نصب کرد.
سازندگان مسجد روز بعد آمدند و دیدند بالای در مسجد نوشته شده است «مسجد بهلول». ناراحت شدند؛ بهلول را پیدا کردند و به باد کتک گرفتند که زحمات دیگران را به نام خودت قلمداد می کنی؟
بهلول گفت: مگر شما نگفتید که مسجد را برای خدا ساخته ایم؟ فرضاً مردم اشتباه کنند و گمان کنند که من مسجد را ساخته ام، خدا که اشتباه نمی کند!