امشب ترامپ، خورده کباب بلال را
روی چراغ، کرده مهیا ذغال را
دودی گرفته و شده غرق گذشتهها
ول کردهاست قاطر فکر و خیال را:
"ای تف به روح "بنیامین"! ای کاش توی قبر
با گرز داغ، ادب بکنند آن شغال را
شد نفله، با سقط شدن خود، برای ما
معنا نمود، خوب و اساسی، "زوال" را
آدمفروش، بس که از ایران هراس داشت
کرد اشتباه راه جنوب و شمال را
سربازهای ما همه "عین الجسد" شدند
باید چه کرد، آنهمه نئش وبال را؟!
باقی، به جای پرت دو نارنجک، از هراس
در کف گرفتهاند، دوتا پرتقال را
هر یک، دویده یک طرفی، لنگ و پاچه، خیس
گم کردهاند چونکه مسیر موال را
ای کاش که دوباره همان ریشنقرهای
میزد به ملتش، کلَک "اعتدال" را
یادش بخیر! گاو سعودی و شیر او
ایول! چه حرفهای زدهام این مثال را!
شاید رسد به داد من بینوا، اگر
همراه خود، به حج ببرم من، عیال را"
چون بچهمچه هست در اینجا، نخواندهام
ابیات غرق رقص و مِی و ابتذال را
ناگاه عدهای، سر و رو بسته، زیر پل
دیدند پای پیت ذغالش، "دونال" را
گفتند یکصدا که:" سرش را جدا کنید
این مردک فراری بیق شغال را
زردنبو است کلهی او، لیک قیمتیست
چون بزدلانه کرده ترور، ژنرال را
ایرانیان برای سرش، کردهاند بذل
صد گونی طلا و دلار و ریال را"
آری! فنا نموده "شکرخواری" ترامپ
امنیت و خیال خوش و حول و حال را
این شعر واقعیست، نده فحش هموطن!
خواهیم دید، عاقبت بدسگال را
فهیمه انوری
وطنزپایگاه شعر و ترانه طنز
vatanz_ir