درددل فرهنگیان| چرا افزایش حقوق ما را در بوق و کرنا میکنید؟
خبرهایی مبنی بر دادن معوقات فرهنگیان و یا افزایش حقوق آنها صدها بار در رسانه منتشر میشود؛ مگر سایر ارگانها افزایش حقوق ندارند؟ مگر سایر ارگانها مطالبات کارمندهای خودشان را پرداخت نمیکنند؟
این گلایهها، گلایه فرهنگیان است؛ آنها بارها و بارها مطرح کردند که دوست ندارند اطلاعات حقوقیشان اعلام شود؛ دوست ندارند که هنوز پولی برایشان واریز نشده است، اطلاعرسانی شود اما در صفحات رسانهها همواره به این موضوع پرداخته میشود اما چرا؟
http://fna.ir/def4iv
FarhangianNews1
مدیرکل میراث فرهنگی و صنایعدستی گیلان:
افتتاح ۹۰ طرح گردشگری گیلان در دهه فجر
شهروز امیر انتخابی:
ما در استان گیلان مکانهای طبیعی و گردشگری بسیار خوبی داریم که باید موردتوجه قرار گیرد زیرا بهراحتی میتوان اشتغالزایی بسیار خوبی در این عرصه ایجاد کرد.
روستاهای گیلان با ساختار قدیمی خود میتوانند مسافران زیادی را جذب کند و اجرایی شدن طرح بوم گردی نقش بسیار مؤثری در اجرایی شدن این طرح دارد.
واحد بوم گردی، ۲۵ هتل، هتل آپارتمان، مهمانپذیر، واحدهای پذیرایی بینراهی، یک مجتمع گردشگری، ۷ پروژه عمرانی و ۱۵ طرح صنایعدستی در دهه فجر در استان گیلان به بهرهبرداری میرسد که میتواند برای ۶۰۰ نفر اشتغال ایجاد کند.
راه_گیلان
rahegilan
پاسخی دوستانه به کربلائی سیدرضا_نریمانی
امتحان - امتحان ِ شماست؛ برادر - سیدرضا نریمانی
پیش ِ مـادرت زهـرا (س) ... نــَـکــُـنَد آوری پشیمانی
اشتباه ..... اشتباهست - میتوان؛ اشتباه - درمان کرد
اشتباه نیست دگر وقتی؛ چند روز اشتباه - کتمان کرد
گیــرم؛ اشتبـاه پیش آمــد - مـا نبایــد دگـر خطا کنیم
مـا نباید بهانه را با کتمان؛ خود به دشمن - عطا کنیم
جبههی ِ دشمنان میکـوبیم - ما ز ِ غیـرت؛ مـُدام پُریم
با دروغاست مطمئناً؛ شاخهی ِ زیر ِ پای ِ خود میبُریم
هـر کـجا کار زمیـن مـانـده؛ هم سپـاه آمـد و هم ارتش
سپـاه را؛ خـدا حفـظ کـُند - نـَشـَود؛ کمــرش خم ارتش
عـدّهای از خـواص قبــول؛ خـورده بـودند نان ِ انقلاب
شـُده بودند چپاولگر؛ از بـرای ِ غنیمت - چون سیلاب
این یکی را موافقم - محمود؛ دلتان را چقدر بـد آزُرد
روبروی ِ رهبری ماند و، یک دکل را درسته با خود بُرد
جبـههی ِ انقلاب؛ زیـاد نبـود؟ چـه شـُده؟ مگر کمیابند !؟
کـه چُنین عاجـزانـه میخـواهی؛ انتخاب را - دریـابند !
"قاتل ِ دشمناست وحدت ما" - گفتهایم ما هزاران بار
حرف ِ وحدت که ما بزنیم؛ میشویم از اغیار - لاکردار !
تـوی ِ یک بیت حـرف ِ وحـدت را؛ سخنانت بدرقه دارد
جالب این جاست - اکثر شعرت؛ کاملاً بوی ِ تفرقه دارد !!
واژهی ِ " فتنه " را معنا کـُن - فتنهگر؛ واقعاً آمریکاست؟
فتنهگر؛ هموطن نیست !؟ یا که فتنه؛ برادر و کاکاست !؟
انقلابی بودهایم، هستیم - تا اَبد انقلابی خواهیم ماند
با چُنین تفرقهافکنیآیا؛ میتوان انقلابی شما را خواند؟؟
حیف ِ این آسمانِ ایراننیست؛ از ستم لکهیِ سیاه دارد؟
از غم و درد ِ این مردم؛ دائماً - خون ز ِ خویش میبارد !؟
زخمها خوردهاند ملّت ِما؛ از زر اندوزیو زور، از تزویر !
شُده آزادی و رفاه و آبادی؛ توی ِ ذهن ِ همه یک تصویر !
انتخاب ِ غـلط را گفتی - تـازه کـردی؛ دوبـاره داغها را
زنـده کـردی درون ِ ذهن ِ ما؛ لاشخورها - یاد ِ زاغها را
معجزهیِ هزارهیِ سوّم !! رویِ ایناشتباه ِ خود ماندید
با چُنین انتخاب ِ غلطی؛ مملکت را - بـه پرتگاه راندید !
اشتباهی بـه اشتباه رفتید - تـو قبـول کُن؛ خطا کردید
هشتسال با خطائی بزرگ؛ کشور ِ خوب ِ ما فنا کردید
درد .... این نیست فقط - بـدتر از اینها؛ اشتباه دارید
باز هم از چُنین ملّتی نجیب؛ تا قیامت شما طلبکارید !
با تمـام ِ فسادهـا گفتی؛ انقلاب ِ مـا - هنـوز پایندهست
تو چه راحت فساد را گفتی - این؛ دورنمـای ِ آیندهست !!؟
انتخاب ِ رویائی !! گفتهای؛ که آینده را خوب میبینید
نگرانی چرا؟ وقتیکه؛ مـُهرهها را - خـودتان میچینید !!
حسن_جهانچی
۲۸ دیماه ۱۳۹۸ نود و هشت
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
HasanJahanchi
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
تقدیم به جناب کری
جانیا! تیم حسن در خم امضای تو بود
شیشۀ عمر همه بسته به تیپای تو بود
چو کتابی که ز هر مسئلهای آگاه است
پاسخ خط به خط مسئلهها لای تو بود
ز کرامات فراوان تو این ما را بس
شب یلدای توافق، شب احیای تو بود
مثل پروانه، ظریفی که به دورت میگشت
سخت میسوخت ولی عاشق گرمای تو بود
شادیاش دیدن لبخند و سلامی از تو
غصهاش دست تکان دادن و بایبای تو بود
صبح با شوق ملاقات فقط برمیخاست
همه شب خواستهاش دیدن رویای تو بود
جان او بودی و جای تو به قلبش، ایضاً
جای او ... (بر پدر قافیه!) اینجای تو بود!
(این مصرع تصویریست و شاعر دارد به قلبش اشاره میکند!)
در ژنو با تو قدم میزد و همپایت بود
حین صحبت همهجا محو تماشای تو بود
فکر میکرد که آدم شدهای خیر سرت
فلذا قاعدتاً حضرت حوای تو بود!
حاصل عشق به تو کودک برجام شد و
همهاش زیر سر وعدۀ زیبای تو بود
طفل برجام به دنبال کمی بَه بَه بود
دائما چشم و دلش در پی قاقای تو بود
نانِ خشکی به تُف آغشته، به خوردش دادی
کودک البته به دنبال مربای تو بود
نه گلابی و نه سیبی و نه آبی خوردن
نه نصیب دهنش قطرهای از چای تو بود
مُرد این کودک و ما فاتحه خواندیم ای کاش
قبل او دست همه سینی حلوای تو بود
حرفهای دل ما را تو بگو لطفاً، چون
ز ازل گوش حسن بر دهن وای تو بود
تو بگو: شیخ! گلابی که نه! چشم برجام
تا دم مرگ به «باید بشود»های تو بود
مصطفی صاحبی
وطنزپایگاه شعر و ترانه طنز
atanz_ir
حضرت_زهرا مرثیه_حضرت_زهرا
صدای ناله می آید، چرا حیدر پریشان است؟
چرا این در شکسته فاطمه بی تاب و حیران است؟
صدا زد فضه را در بین دیوار و در خانه
خُذینی فضه جان، محسن گشوده بال و بی جان است
حسن با گریه در آغوش مادر روضه می خواند:
بمیرم... جای سیلی زیر چشمانت نمایان است...
به ضرب تازیانه می زدن اُمِّ اَبیها را
صدای گریه ی حیدر چه بی اندازه سوزان است
بدور از چشم حیدر می کشد دستی به پهلویش
ندا آمد که پیغمبر میان عرش گریان است
علی را با جسارت می برند و خوب می دانند
اگر فرمان پیغمبر نبود او مرد میدان است
به باغستان حیدر تک گل ریحانه پرپر شد
از آن پس هرشب این باغبان شام غریبان است
شاعر:سیدعلی_حسینی
اشعار ناب آئینے
shere_aeini