رهبر انقلاب ۱۴ سال پیش از قدرت شفاعت حاج قاسم چه گفتند؟

رهبر انقلاب  ۱۴ سال پیش از قدرت شفاعت حاج قاسم چه گفتند؟

در منزل شهید محمدرضا عظیم پور در سال ۱۳۸۴

داماد بزرگ خانواده، جواد روح‌اللهی، از رهبر انقلاب درخواست می‌کند: که ان‌شاء‌الله فردای قیامت همه ما را که اینجا هستیم شفاعت کنید.

امام خامنه‌ای می‌گویند: ما چه‌کاره‌ایم که شما را شفاعت کنیم؟

پدر و مادر شهید باید من و شما را شفاعت کند.

ما سعادتمان به این است و آرزویمان به این است مشمول شفاعت خوبانی از قبیل: این شهدا و امثال این‌ها باشیم.

بعد رهبر انقلاب خم می‌شوند و با نگاهی به حاج قاسم سلیمانی می‌گویند: این آقای حاج قاسم هم از آنهایی‌ست که شفاعت می‌کند ان‌شاء‌الله....

حاج قاسم سلیمانی سر پایین می‌اندازد و با دو دست صورتش را می‌پوشاند.

- بله! از ایشان قول بگیرید، به شرطی که زیر قولشان نزنند!

همه می‌خندند، همه به جز سردار سلیمانی که خجالت‌زده سر به زیر انداخته.

رهبر انقلاب ادامه می دهند : چون امکانات ایشان، امکانات قول دادن و شفاعت کردنشان، الان خیلی خوب است.(یعنی حالت مجاهدت او در جهاد اصغر و اکبر) اگر همین را بتوانند نگه بدارند، مثل همین چهل، پنجاه سالی که نگه داشته‌اند؛ خیلی خوب است.

 این هم یک هنری‌ست که ایشان دارند...

بعضی‌ها خیال می‌کنند که در دوره پیشرفته و سازندگی و توسعه و نمی‌دانم فلان و فلان، دیگر باید آن قید و بند‌هایی که اول کار داشت را رها کنند. نفهمیدند که هر دوره ای که عوض می‌شود، تکلیف‌ها و نوع مجاهدت عوض می‌شود؛ اما روحیه مجاهدتی که آن روز بوده، آن نباید عوض بشود. روحیه مجاهدت اگر عوض شد، آدم می‌شود مثل آدم‌هایی که وقتی جنگ بود، در خانه‌هایشان پای تلویزیون نشسته بودند فیلم خارجی تماشا می‌کردند.))

لحظاتی سکوت می‌شود و جمعیت حاضر به فکر می‌روند.

جواد روح‌اللهی [داماد خانواده]می‌گوید:

چند ماه بعد از آن دیدار، ماه رمضان، در مراسم افطاری هرساله حاج قاسم به بچه های جبهه و جنگ  همان جلویِ در از ایشان قول شفاعت خواستم. حاجی می‌خواست دست به سرم کند، که گفتم: حاجی! والله اگر قول ندهی، داد میزنم و به همه مهمان‌ها می‌گویم آقا درباره تو آن روز چه گفتند؟ حاج قاسم که دید اوضاع ناجور میشود؛ گفت: باشد، قول میدهم؛ فقط صدایش را در نیاور!

منبع: کتاب «کریمانه» انتشارات صهبا نشر ۱۳۹۵

rasanewsagency

نعمت سحر خیزی

نعمت سحر خیزی

شهید مطهری می گفت: «از وقتی یادم می آید، می دیدم  که پدرم هیچ وقت نمی گذاشت که وقت خوابش از سه ساعت از شب گذشته، تأخیر بیفتد. شام را سر شب می خورد و سه ساعت از شب گذشته می خوابید و حداقل دو ساعت مانده به طلوع صبح بیدار می شد و حداقل قرآنی که تلاوت می کرد یک جزء بود و با فراغت و آرامش، نماز شب می خواند. حالا تقریباً صد سال از عمرش می گذرد، هیچ وقت نمی بینم که یک خواب ناآرام داشته باشد.

اینها دل را زنده می کند آدمی که می خواهد از چنین لذتی بهره مند شود، ناچار از لذت های مادی تخفیف می دهد تا به آن لذت عمیق تر برسد».

شهید_مطهری ره - احیای تفکر اسلامی

rasanewsagency