حکایت مدیریت بحران معلم

*حکایت مدیریت بحران معلم*

روزی معلم یکی از مدارس تهران و شهرستانهای تهران به جز فیروزکوه و دماوند، به بچه های کلاس گفت که فردا هر کدام یک کیسه پلاستیکی بردارند و درون آن به تعداد آدمهایی که از آنها بدشان می آید، سیب زمینی بریزند و با خود به مدرسه بیاورند.

فردا بچه ها با کیسه های پلاستیکی به مدرسه آمدند. در کیسه‌ی هرکدام چند سیب زمینی بود. معلم به بچه ها گفت تا یک هفته هر کجا که می روند کیسه پلاستیکی را با خود ببرند.

پس از یک هفته معلم گفت: از اینکه یک هفته سیب زمینی های سنگین را با خود حمل می کردید، خسته شدید و از بوی بد سیب زمینی های گندیده کلافه بودید درست است؟

دانش آموزان گفتند: آقا اجازه؟ خیر چون در این یک هفته مدرسه به خاطر آلودگی هوا تعطیل بود و ما اصلا نتوانستیم از خانه بیرون برویم ‌.

معلم که درس ارزشمندش به دیوار خورده بود و چیزی نمانده بود ضایع شود فورا به خود مسلط شد و گفت: بله عزیزان بدانید که نفرت نیز مانند آلودگی هوای تهران و شهرستانهای تهران به جز فیروزکوه و دماوند مانع کار و زندگی انسان می شود.

بدین صورت معلم به عنوان "مدیر کل واحد استخراج درس زندگی از تعطیلی مدارس" به استخدام ستاد مدیریت بحران درآمد.

فرزانه صنیعی

طنزیمtanzym_ir

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.