مغز آزاد
-نام؟
+کسری عقب دوز.
-چیکار میکردی اونجا؟
+هیچی. بچه ها گفتن بیا بریم منم باهاشون رفتم.
-شیشه بانک رو چرا شکستی؟
+ کارت یکی از بچه ها رو عابر بانک خورده بود. قفل فرمون هم دست من بود.
-چرا اون تایر گندهه رو آتیش زدی؟
+مال تریلی بابای امید بود. پنچر شده بود خونشون هم جا نداشت آوردیم اونجا سوزوندیم جاشون باز بشه.
-اون اوتوبوسه رو چرا جزغاله کردین؟
+ سردمون شده بود. شما حاضری سرما خودت شب توی خیابون بمونی؟
-ای بابا. صبح علی الطلوع شاتگان چی بود دستت باهاش تیر اندازی می کردی؟
+مسابقه داشتم. میخواستم روی درختا تمرین کنم.
-زدی یه پیرمرد رو آبکش کردی!
+تقصیر نیروی خودتون بود؛ هولم کرد.
-چجوری؟
+بهش گفتم بذار این تیر آخری رو بزنم خودم میدم بهت. نذاشت.
- تو هم زدی به پیرمرده!
+هول شدم. البته خودشم بی تقصیر نبود. دندونش جایی افتاده بود که من داشتم تمرین میکردم دولا شد برداره خورد بهش.
-چیکارت کنم؟
+آزاد.
-سرباز! سرباز! هوی سرباز! این آقا از لحاظ مغزی آزاده. پرونده بره دادستانی!
محمدحسین صادقی
طنزیمtanzym_ir