روزگاری در ایران نرخ‌ها به قدری ثبات داشت که اقلام با قیمت‌هاشان نامگذاری می‌شدند.

http://uupload.ir/files/douq_%D8%B1%D9%88%D8%B2%DA%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C.jpg

روزگاری در ایران نرخ‌ها به قدری ثبات داشت که اقلام با قیمت‌هاشان نامگذاری می‌شدند.

کاغذهای خط‌دار بزرگ «کاغذ دهشاهی» و آدامس خروس نشان هم «آدامس دهشاهی» می‌گفتند و یا کلوچه لاهیجان «کلوچه پنج زاری» نامیده می‌شد حتی آدمهای بی‌ارزش نیز با نرخ معروف خودشان «دوزاری» شناخته می‌شدند.

TarikhMashhad

خانه های تاریخی مشهد

http://uupload.ir/files/bk2v_%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87_%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%DB%8C.jpg

خانه های تاریخی مشهد

دوره ساخت:پهلوی اول

موقعیت:خیابان شهید رجایی (شاهرضا)کوچه شوکت الدوله

ویژگی بنا: تزئینات آجروکاشی بسیار زیبایی داردکه در نماودر فضاهای داخلی آن وجود دارد.همچنین درب چوبی قدیمی با تزئیناتش هنوز موجود می باشد.

مشخصات اثر:دارای دوبخش اعیان شمالی(بخش اصلی)وشرقی می باشد. پس از ورود به دالانی می رسیم که دری  در توده شمالی، پنج در ورودی قرار دارد که به اتاقها، انباری و آشپزخانه می رسد ودر سمت راست این نمایک پنجره بزرگ با طاقی بزرگتر قرار دارد.

توده شرقی، شامل یک اتاق بزرگ می باشد.درطبقه اول نیز در بخش شمالی فضاهای کوچکی در ابتدای آن وجود دارد که به وسیله طاق نمایی به بخش شرقی می رسد که شامل یک فضای کوچک هال مانند ویک اتاق بزرگ سه دری می باشد. هال ورودی طبقه اول دری روبه روی پله قرار داردکه به دو اتاق تودرتو راه داردویک صندوق خانه کوچک نیز در شمال این هال وجود دارد. قطعه زمین شمالی  این بنا در گذشته متعلق به این منزل بوده و چند سال پیش حسینیه زرگرها آن را خریده واز بنای علیزاده جدا شده است.

TarikhMashhad

پیکان ماشین نبود مرام بود!

http://uupload.ir/files/6e8_%D9%BE%DB%8C%DA%A9%D8%A7%D9%86_%D9%85%D8%A7%D8%B4%DB%8C%D9%86.jpg

پیکان ماشین نبود مرام بود!

پیکان برای ما فقط یک "وسیله نقلیه" نبود

همراه بی ادعای همه سفرهایمان بود. نشانه فخرفروشی نبود، کار راه انداز یک محله بود.

اگر در هر کوچه، یکی دو نفر پیکان داشتند، انگار همه اهل کوچه ماشین داشتند.

نیمه شب اگر بیماری بود، رساندنش به بیمارستان وظیفه وجدانی صاحب پیکان بود.

مسافرت میرفتیم کلی ادم میچپیدیم تو پیکان و با اهنگ تا مقصد همخوانی میکردیم

دختری که عروس میشد، پیکان گل می بستند و "عروس کشون" میکردند.

اهل پول نبود اما قلک پول خیلی ها بود، صبح تا شب مسافر میکشید تا صاحبش با بغل پر برود خانه.

این یار سفر و حضر، لوطی بود، گوشش پر بود از متلک "پیکان حلبی" و " قوطی روغن شاه پسند" اما وقتی همان متلک گو ها کارشان گیر میکرد، نه نمی گفت.

گذشت و گذشت تا اینکه بعضی شیک شدند و پیکان سوارها بی کلاس

بعد دیگر تولید پیکان صرف نکرد، حکمش آمد و تیر خلاص

TarikhMashhad

روزی امتحان جامعه شناسی ملل داشتیم. استاد سر کلاس آمد و میدانستیم که 10 سئوال از تاریخ کشورها خواهد داد.

روزی امتحان جامعه شناسی ملل داشتیم. استاد سر کلاس آمد و میدانستیم که 10 سئوال از تاریخ کشورها خواهد داد.

دکتر بنی احمد فقط 1 سئوال داد و رفت:

مادر یعقوب لیث صفار از چه نظر در تاریخ معروف است؟

از هر که پرسیدم نمیدانست.

تقلب آزاد بود چون ممتحنی نبود اما براستی کسی نمیدانست.

همه 2 ساعت نوشتیم از صفات برجسته این مادر؛ از شمشیرزنیش، از آشپزی برای سربازان، از برپا کردن خیمه ها در جنگ، از عبادتهایش و …

استاد بعد 2 ساعت آمد و ورقه ها را جمع کرد و رفت.

14 تیر 1354 برای جواب آزمون امتحان تاریخ ملل رفتیم. در تابلو مقابل اسامی همه با خط درشت نوشته شده بود مردود!

برای اعتراض به ورقه به سالن دانشسرا رفتیم. استاد آمد گفت کسی اعتراض دارد؟

همه گفتیم آری!

گفت خوب پاسخ صحیح را چرا ننوشتید؟!

پرسیدیم پاسخ صحیح چه بود استاد؟

گفت: در هیچ کتاب تاریخی نامی از مادر یعقوب لیث صفار برده نشده، پاسخ صحیح "نمیدانم" بود. همه 5 صفحه نوشته بودید اما کسی شهامت نداشت بنویسد "نمیدانم"!

ملتی که همه چیز میداند ناآگاه است. بروید با کلمه زیبای نمیدانم آشنا شوید، زیرا فردا روز گرفتار نادانی خود خواهید شد.

ما گرفتار نادانی خود شدیم…

TarikhMashhad