ای کاش همه میدانستند دنیای که در آن حجت خدا نباشد جهنمی بیش نیست

http://uupload.ir/files/xuhk_%D8%A7%DB%8C_%DA%A9%D8%A7%D8%B4.jpg

ای کاش

همه میدانستند دنیای که در آن حجت خدا نباشد جهنمی بیش نیست

جهنمی که اگر نیک بنگری زبانه های آتش آنرا خواهی دید

ای منتظران

تا زمانی که بهشت ظهور نکرده، من و تو مقیم جهنمیم...

قسمت دوم ۱۴ بند علوی امام_علی مدح_امام_علی غدیر_عیدبزرگ_ولایت

قسمت دوم ۱۴ بند علوی

امام_علی مدح_امام_علی

غدیر_عیدبزرگ_ولایت

بی علی عشق اعتبار نداشت

فصلهای زمین بهار نداشت

جزعلی هیچ کس درآن دل شب

بایتیمان کوفه کار نداشت

پهلوانی که بین نخلستان

همدمی غیر ذوالفقار نداشت

جبرئیل از بهشت می آورد

باغ مولای ما انار نداشت

تکیه گاهش همیشه فاطمه بود

بعد زهرا که روزگار نداشت

ناگهان عشق از نفس افتاد

در زمانی که انتظار نداشت

زندگی بی حضور حضرت نور

هیچ لطفی در آن دیار نداشت

شاعر اما برای این لحظات

غیر از این شعر ماندگار نداشت

که علی دست قادر ازلیست

خلقت ماسوی بدست علیست

بند۱۰

راز آن درغلاف شمشیر است

که هوای مدینه دلگیر است

یاس را با لگد سه نقطه وبعد

فضه آمد ولی کمی دیر است

دست را با طناب... اما نه

شیر حتی در این قفس شیر است

سوره ی کوثر از نفس افتاد

این چه تقدیر این چه تفسیر است

کوفه روزی مدینه خواهد شد

صحبت از کوچه نیست از تیر است

صحبت از آن علی که شش ماهه

صحبت از آن علی که بی شیر است

من به بند دهم رسیدم ،آه

روزه،روز دهم نفس گیر است

مدح مولاست یا که عاشوراست

شور این شعر بانگ تکبیر است

که علی دست قادر ازلیست

خلقت ما سوی بدست علیست

بند۱۱

قصه را تازیانه خواهد گفت

در ودیوار خانه خواهد گفت

آتش از راه میرسد آنگاه

با زبان زبانه خواهد گفت

درد خود را به چاه نخلستان

مرد تنهای خانه خواهد گفت

رازهای نهانی شب را

موی زینب به شانه خواهد گفت

مثل تسبیح مثل تسبیحات

اشک او دانه دانه خواهد گفت

که چرا از مسافر ملکوت

قصه های شبانه خواهد گفت

تا ابد از مزار خاکی او

که ندارد نشانه خواهد گفت

سخت باران گرفته وشاعر

باز با این بهانه خواهد گفت

که علی دست قادر ازلیست

خلقت ماسوی بدست علیست

بند۱۲

سرخوش از نام ایلیایی او

محو در نور کبریایی او

دل خود را گره زدم به ضریح

به امید گره گشایی او

هر چه نهج البلاغه را خواندم

نرسیدم به روشنایی او

من که در غربت غریبستان

تکیه کردم به آشنایی او

شوق دیدار اگر مرا نکُشد

میکشد غصه ی جدایی او

بارالها ببخش اگر گاهی

زده ام حرفی از خدایی او

که علی دست قادر ازلیست

خلقت ماسوا به دست علیست

بند۱۳

معنی راه مستقیم علیست

حضرت عشق از قدیم علیست

دید احمد که در شب معراج

در دل عرش حق مقیم علیست

هم مسیحا ونوح وابراهیم

هم محمد وهم کلیم علیست

مافقیران اسیر او هستیم

نه فقط یاور یتیم علیست

پیکر استوار تر از کوه

روح جاری تر از نسیم علیست

چه برای جهنم وچه بهشت

نگرانی چرا ، قسیم علیست

به کرامات مجتبی سوگند

که کریم وابوالکریم علیست

آنکه هرگز بدون الطافش

ره به جایی نمیبریم علیست

که علی دست قادر ازلیست

خلقت ماسوی بدست علیست

بند۱۴

فیض ای کاش مستدام شود

باعلی عیش ما مدام شود

کاش اشکم شبیه دُر نجف

لایق وادی السلام شود

دست ایزد چنین رقم زده است

که علی اولین امام شود

هان بترسید دشمنان علی

عاقبت وقت انتقام شود

کربلای مدینه کافی بود

نگذارید کوفه شام شود

مهدی فاطمه به اذن الله

صاحب اختیار تام شود

با نوای بقیه اللهی

وارد مسجد الحرام شود

ماه بر پله ی چهاردهم

مینشیند که احترام شود

با طلوع جمال حیدری اش

بند باید چنین تمام شود

که علی دست قادر ازلی ست

خلقت ماسوا به دست علی ست

شاعر:

احمد_علوی

اشعار ناب آئینے

shere_aeini

امام_علی مدح_امام_علی غدیر_عیدبزرگ_ولایت

امام_علی مدح_امام_علی

غدیر_عیدبزرگ_ولایت

تقدیر عالم داشت با حیدر رقم می خورد

جام شراب اُمّت و مولا به هم می خورد

جام شرابی داشت در دستش علی آن روز

شیعه نمی شد هر که از آن باده کم می خورد!

در بیعتِ بیعت شکن ها هیچ خیری نیست

در بیعتِ فردی که در ظاهر قسم می خورد

هر کس که مِهر غیرِ حیدر در دلش می رفت

از لیست دلداده ها نامش قلم می خورد

ایرانیان با عشق بیعت با علی کردند

اصلا پیمبر هم قسم روی عجم می خورد!

حالا که با اذن علی شاعر شدم،ای کاش

شعرم گره با شعرهای محتشم می خورد

بالاتر از دست علی دستی نبود آنروز

تقدیر عالم داشت با حیدر رقم می خورد

شاعر:احسان_نرگسی_رضاپور

اشعار ناب آئینے

shere_aeini

امام_علی مدح_امام_علی غدیر_عیدبزرگ_ولایت

امام_علی مدح_امام_علی

غدیر_عیدبزرگ_ولایت

عشقت به رشته رشته ی این جان نشسته است

جانی که پای عهد تو جانان، نشسته است

آهی بکش به آینه ی دل  که گم شود

تصویر هرچه غیر تو در آن نشسته است

ما ذره ایم پیش تو ای نور لم یزل

وقتی که سایه ات سر قرآن نشسته است

احمدگذشت چون که ز ایوان عرش حق

پرسید علیست آن که در ایوان نشسته است؟

اصلا بعید نیست ببینند روز حشر

جای خدا،علی سر دیوان نشسته است

رنگ خدا گرفته ! نگویید کافرم

از بس به جان حضرت سبحان نشسته است

مُهر حلال زادگی ماست مِهر او

بااو به سینه گرمیِ ایمان نشسته است

بزم محبت است کنار ضریح او

آنجا گدا مقابل سلطان نشسته است

من شرح میدهم،تو تجسم کن،عشق کن:

وقت اذان دلت دم ایوان نشسته است...

باران و شب، حرم، دم ایوان طلا،نجف

آیا دوباری میبری ام کربلا،نجف؟!

شاعر:محمد_کابلی

اشعار ناب آئینے

shere_aeini