وقتی که با صدای رسا گریه می کند
گویا تمام کرب و بلا گریه می کند
راحت بخواب مشک تو خالی نمانده است
مادر نشسته مشک تو را گریه می کند
با یاد دست های تو هی سینه می زند
زیر علم برای شما گریه می کند
وقتی به روی فرق سرش مُشک می زند
حتماً از آن عمود جفا گریه می کند
مادر فدای روی خجالت کشیده ات
زهرا برای تو به خدا گریه می کند
مادر چه شد که باز نگشتی به خیمه ها
دیدی که شیرخوار خدا گریه می کند
یک دست تو که بر سر راه حسین بود
آن دست دیگرت به کجا گریه می کند
آن دست را مدینه به یک کوچه دید که
بر روی دست مادر ما گریه می کند
مادر فدای وفایت شود ببین..!
ام الوفا، برای وفا گریه می کند
من پا شدم که راه بیفتم، قدم شکست
حالا حسین در همه جا گریه می کند
رحمان نوازنى
حضرت_ام_البنین
خوب است که مادر دلِ نَر داشته باشد
دور و بَرِ خود چند پسر داشته باشد
خوب است که مادر نرود جز به ره عشق
چون فاطمه احساس خطر داشته باشد
خوب است برای مددِ زادۀ حیدر
از نسل علی سایۀ سر داشته باشد
می گفت به فرزندِ یَلَش مادر عباس:
بایست علمدار جگر داشته باشد
خوب است که در لشگرِ خود زادة زهرا
بالای سرِ خیمه قمر داشته باشد
وقتی خطری مایۀ تهدید امام است
اینجاست که بایست سِپر داشته باشد
روزی که امان نامۀ کفّار بیاید
دل باید از این فتنه خبر داشته باشد
حیف است که خون با عَرَقِ شرم نریزی
تا اهلِ حرم دیدۀ تر داشته باشد
با فاطمه گویم که منم دل نگرانت
جانِ پسرانم به فدای پسرانت
شاعر:
محمود_ژولیده
در روستایی٬ قوچعلی با ۱۱ پسرش زندگی میکرد
پسران قوچعلی قوی و نیرومند بودند و
اهالی روستا هروقت کاری، گرفتاری، مشکلی داشتند میگفتند "قوچعلی و پسراشو خبر کنید".
اونا هم میومدن و کمک می کردن
ولی موقع جشن و مهمونی که
میشد
میگفتن "قوچعلی رو خبر نکنید هم تعدادشون زیاد هست و هم بچه هاش زیاد میخورن
حالا ما ایرانیا شدیم همون خانواده قوچعلی
موقع انتخابات و راهپیمایی و... جنگ....امنیت کشور
میشیم مردم فرهیخته ولی
موقع تقسیم پول و شغل .یارانه و وام و ....
میشیم قوچعلی و پسراش
جاهای خالی را پر کنید و همیشه در ذهنتان تکرار کنید.
مهمترین فرد زندگی من نامش ... است
مهمترین هدف یکساله من ... است.
مهمترین هدف پنج ساله من ... است.
سه ارزش مهم زندگی ام که حاضرم وقتمو به خاطرشون صرف کنم ... و ... و ... هستند.
بهترین دوست قابل اعتماد من ... است.
بزرگترین نقطه قوت من ... و بزرگترین ضعف من ... است.
بعد از تکرار اینها تا یک هفته مطمئن باشید به زودی تغییرات بزرگی را احساس خواهید کرد.
سید علی اکرمی روانشناس مشاور
ماجرای شعر معروف شهریار درباره امیرالمومنین علی (علیه السلام)
مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی فرمودند :
شبی توسلی پیدا کردم تا یکی از اولیای خدا را در خواب ببینم. آن شب در عالم خواب، دیدم که در زاویه مسجدکوفه نشستهام و وجود مبارک مولا امیرالمومنین (علیه السلام) با جمعی حضور دارند. حضرت فرمودند: شاعران اهل بیت را بیاورید. دیدم چند تن از شاعران عرب را آوردند
فرمودند: شاعران فارسیزبان را نیز بیاورید.
آنگاه محتشم و چند تن از شاعران فارسی زبان آمدند.
فرمودند: شهریار ما کجاست
شهریار آمد.
حضرت خطاب به شهریار فرمودند: شعرت را بخوان
شهریار این شعر را خواند:
«علی ای همای رحمت، تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایه هما را
دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من، به خدا قسم خدا را
وقتی شعر شهریار تمام شد، از خواب بیدار شدم. چون من شهریار را ندیده بودم، فردای آن روز پرسیدم که شهریار شاعر کیست
گفتند: شاعری است که در تبریز زندگی میکند.
گفتم: از جانب من او را دعوت کنید که به قم نزد من بیاید.
چند روز بعد شهریار آمد. دیدم همان کسی است که من او را در خواب در حضور حضرت امیر (علیه السلام) دیدهام
از او پرسیدم: این شعر «علی ای همای رحمت» را کی ساختهای....❗️
شهریار با حالت تعجب از من سوال کرد: که شما از کجا خبر دارید که من این شعر را ساختهام❗️چون من نه این شعر را به کسی دادهام و نه درباره آن با کسی صحبت کردهام❗️
گفتم: چند شب قبل من خواب دیدم که در مسجد کوفه هستم و حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) تشریف دارند. حضرت، شاعران اهل بیت را احضار فرمودند. ابتدا شاعران عرب آمدند. سپس فرمودند: شاعران فارسی زبان را بگویید بیایند. آنها نیز آمدند. بعد فرمودند: شهریار ما کجاست❗️ شهریار را بیاورید! و شما هم آمدید.
آن گاه حضرت فرمودند: شهریار شعرت را بخوان! و شما این شعر را به یاد دارم خواندید.
شهریار بعد از شنیدن این خواب، فوقالعاده منقلب شد و گفت: من فلان شب این شعر را ساختهام و همانطور که قبلا عرض کردم تا کنون کسی را در جریان سرودن این شعر قرار ندادهام.
وقتی شهریار تاریخ و ساعت سرودن شعر را گفت، معلوم شد مقارن ساعتی که شهریار آخرین مصرع شعر خود را تمام کرده، من آن خواب را دیدهام. یقیناً در سرودن این غزل، به شهریار الهام شده که توانسته است چنین غزلی با این مضامین عالی بسراید. البته خودش هم از فرزندان فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است و خوشا به حال شهریار که مورد توجه و عنایت جدش قرار گرفته است
روحش شاد