بیقرار یوسِف...
قرار است دوباره روبهروی مادری بنشینم تا از پسرش بگوید. پسری که مدتهاست رفته ولی همچنان در خاطرِ مادر، جوان و رعنا زندگی میکند.
مادری که حتی دیگر توان راه رفتن ندارد ولی همراه خاطرات پسرش میدود. یک دم این سو یاد دفتر و کتابهایش میافتد و آنی بعد در سویی دیگر یاد لحظه خاکسپاریاش را زنده میکند.
فقط در خاطرات است که میشود به این سرعت از زمانی به زمان دیگر و از مکانی به مکانی دیگر پا گذاشت و مادر شهید یوسف کامیاب عجیب در این خاطرهبازی پیشتاز است.
اولین جملاتش از پسرش اینهاست:«هفت تپه شهید شده است. همین. پسر خوب، نجیب، با خدا و باایمانی بود. رفت سربازی.»
با این مادر شهید بیشتر آشنا شوید
http://shahraraonline.ir/news/94724
ShahraraNews