لال کردند - به تزویر و زر و زور دوختند:
این لب ِ ما را، ولی - آتش بهدل افروختند
خاک ِ ما زر خیز بود، مُشتْمُشتش پُر ثمر
اینهمه سرمایه را؛ مُفت و کم، بفروختند
مثلِ دزد ِخانگی، یکمُشتْ پستِ بیشرف
غارت ِ خود را؛ برون، از مرز ِ ما اندوختند
ماتم ِ ایندخترکها میکُشَد، من چهبگویم
در کدام بیغوله آنها؛ درس ِخود آموختند !؟
بُغض دارم - عاقبت دقّ میکنم، باور کُنید
ز ِ آتش ِزخمی کهسالها، در دلم افروختند
سردشان بود، دختران ِ میهنم - جایِ گرما:
تویِ آتش؛ مثل ِ پروانه، خدایا ... سوختند
درد و رنجو زخم ِاینملّت؛ همشتکرار شد
سالها ملّت؛ ز ِ این درد و بلا، میسوختند
حسن_جهانچی
اوّل دیماه - نود و هفت