ایوان طلا و پنجره فولاد و گنبد است
عکسی که قاب چشم من از روبرو گرفت
چشمم که از فراق تو بی نور گشته بود
وقتی که بر ضریح تو افتاد سو گرفت
aqr_ir
فائزه_هاشمی : بعد از اخراج از دانشگاه در رفسنجان پستهداری میکنم
قبل از اتفاقات اخراج با خانواده درباره باغهای رفسنجان صحبت کردیم، چون زمینهای مامان در رفسنجان است، محسن گفت به زمینهای رفسنجان نرسیدیم و اگر موافق باشید همه را بفروشیم.
من مخالفت کردم و گفتم من به آن رسیدگی میکنم، بعد از اخراج از دانشگاه آزاد فرصت خوبی شد که بروم به باغ پسته رسیدگی کنم.
دو جا بود که بابا ملاقاتهایش را در آنجا انجام میداد؛ یکی اتاق پذیرایی و یکی حیاط؛ چون بابا به فضای باز علاقه داشت، بهار، پاییز و تابستان کنار استخر ملاقات داشتند، در این اتاق هم مسئولان و هم افرادی از فامیل میآمدند و ملاقات داشتند، جای بابا همیشه ثابت بود و ملاقات کنندگان روی صندلی کناری مینشستند؛ مثل ملک عبدالله، آقای روحانی، حسن آقا (خمینی).
معمولاً وقتی کسی میآمد اینجا، ما فالگوش میایستادیم ببینیم چه حرفهایی زده میشود.
غیر از فالگوش ایستادن، دفتر خاطرات ایشان هم مورد علاقه همه بود. دفتر خاطرات کنار کشوی پاتختی بود و همه اعضای خانواده و فامیل، اول از همه سراغ دفتر خاطرات میرفتند تا ببینند چه نوشته است.
طنز سیاسی دکترسلام ]
ble.im/Drsalaam
بابای اینو تیکه تیکه کردیم؟
(دیدار فرزندان جمال خاشقچی با پادشاه و ولیعهد عربستان)
امید توشه
جمال_خاشقچی
Drsalaam
ای کشتی نجات، نجاتم بده حسین
تشنست جان من، کمی آبم بده حسین
گویند عاشقان، که چراغ هدایتی
پس راه راست را تو نشانم بده حسین
صلی الله عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِالله الحسین...
فرا رسیدن اربعین حسینی تسلیت باد
TebyanOnline