سلام از بنده بر آقای مسئول
که غلتیدهست در استخری از پول
زبس خودهست، درد معده دارد
خودش تجویز کرده قرص و آمپول
جوان نخبه را، خواندهست مشکل
تصور کرده ما هستیم گاگول
نشسته روی دوش ملت عمری
شده حالا دگر او شاد و شنگول
به مقصودش رسید از این سواری
ولی افتاده دیگر از کت و کول
اگر از نخبگان سوزانده ریشه
ولی برداشته مسئول، محصول
چنان کرده به نخبه بیمحلی
که دل کندهست از هر درس و فرمول
فشار آورده این غم روی اعصاب
بجای نان علمش، خورده کپسول
شده قوت دوتاشان قرص، اما
فلوکسیتین کجا و امپرازول؟
طنز_مطبوعاتی
وطن_امروز
فهیمه انوری
وطنز پایگاه شعر و ترانه طنز
vatanz_ir