سلام از بنده بر آقای مسئول

سلام از بنده بر آقای مسئول

که غلتیده‌ست در استخری از پول

زبس خوده‌ست، درد معده دارد

خودش تجویز کرده قرص و آمپول

جوان نخبه را، خوانده‌ست مشکل

تصور کرده ما هستیم گاگول

نشسته روی دوش ملت عمری

شده حالا دگر او شاد و شنگول

به مقصودش رسید از این سواری

ولی افتاده دیگر از کت و کول

اگر از نخبگان سوزانده ریشه

ولی برداشته مسئول، محصول

چنان کرده به نخبه بی‌محلی

که دل کنده‌ست از هر درس و فرمول

فشار آورده این غم روی اعصاب

بجای نان علمش، خورده کپسول

شده قوت دوتاشان قرص، اما

فلوکسیتین کجا و امپرازول؟

طنز_مطبوعاتی

وطن_امروز

فهیمه انوری

وطنز پایگاه شعر و ترانه طنز

vatanz_ir

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.