آشفته دلم برای ایران
این جان و تنم فدای ایران
شادی و طراوت و نشاط است
با چهره ی دلربای ایران
آشفتگی ام زچیست دانی؟
از گریه و از نوای ایران
غمپاره شده رخ و دو دستش
هم شانه و هم دو پای ایران
پنجینه ی گرگهای تشنه
بر هیکل جانفزای ایران
تشنه لب و زرد روی و خسته
خاموش شده صدای ایران
این مادرِ زخم خورده بنگر!
تاراج شده سرای ایران
دانی که چه میدهد نجاتش؟
یکرنگیِ صحنه های ایران
مرد و زن و کودک و کهنسال
یکدسته شوند برای ایران
تا اجنبیان فرو بریزند
مشهود شود رضای ایران
تغییر اندیشه(فرشته پیشقدم)]