صبح امروز جمعی از بازاریان در بازار بزرگ تهران در اعتراض به سیاستهای اقتصادی دولت در بازار تجمع کرده و ساعتی پس از اعلام اعتراض خود به وضعیت اقتصادی و تصمیمات مقامات اقتصادی دولت، به اعتراض خود پایان دادند.
در این بین، تعدادی از افراد ناشناس با چهرههای پوشانده در بازار تهران اقدام به پایین کشیدن کرکرههای مغازه با توسل به زور کرده و بازاریان را مجبور به تعطیل کردن مغازههای خود کردهاند.
این افراد پس از ناامید شدن از ایجاد درگیری و اغتشاش در بازار تهران، به خیابانهای اطراف آمده و به سوی میدان اصلی اطراف بازار حرکت کردند.
در یک نمونه، تعدادی از این افراد در خیابان جمهوری و لالهزار اقدام به تخریب و آتش زدن اموال عمومی، کیوسکهای انتظامی، موتور سیکلتهای مردم، سطلهای زباله و . . . کردهاند.
سپاه ایران
sepahiran313
عامل عقب_ماندگی فرهنگی و اقتصادی ایران همین مرفهین بی فهمی هستند که فرهنگ والا و تمدن چند هزار ساله خود را دیشب جلوی هتل تیم پرتغال به رخ کشیدند..
Habiliyan
عذاب را از این قبرستان بردارید
علامه نوری نوشته:
مردی صالح بود که همیشه در اندیشه آخرت شبها در مقبره بیرون شهر معروف به «مزار» که جمعی از صلحا در آن دفن شده بودند، به سر می برد. او همسایه ای داشت که دوران خردسالی را با هم گذرانده بودند و در بزرگی گمرکچی شده بود، پس از مرگ، او را در آن گورستان که نزدیک منزل آن مرد صالح بود به خاک سپردند.
بیش از یک ماه از مرگ گمرکچی نگذشته بود که مرد صالح او را در خواب می بیند که او حال خوشی دارد و از نعمتهای الهی بر خوردار است!
به او می گوید: من از آغاز و انجام و درون و بیرون تو باخبرم، تو کسی نبودی که درونت خوب باشد و کار زشتت حمل بر صحت شود،...کارت عذاب آور بود و بس، پس از کجا به این مقام رسیدی؟
گفت: آری!
چنان است که گفتی، من از لحظه مرگ تا دیروز در سختترین عذاب بودم، اما دیروز، همسر استاد اشرف آهنگر از دنیا رفته و در اینجا (اشاره به جایی کرده که پنجاه قدم از گورش دورتر بوده) به خاکش سپردند، دیشب سه مرتبه امام حسین علیه السلام به دیدنش آمدند. بار سوم فرمودند: عذاب را از این گورستان بردارند، لذا من آسایش قرار گرفتم.
مرد صالح از خواب بیدار شده و در بازار آهنگران به جستجوی استاد اشرف می رود، او را یافته و از حال همسرش می پرسد، استاد اشرف می گوید: دیروز از دنیا رفته و در فلان مکان به خاکش سپردیم.
مرد صالح می پرسد: به زیارت امام حسین علیه السلام رفته بود؟ می گوید: نه.
می پرسد: ذکر مصیبت او می کرد؟ جواب می دهد: نه.
سؤال می کند روضه خوانی داشت؟ می گوید: نه،
از این سؤالات چه مقصودی داری؟
مرد صالح خوابش را نقل می کند و می گوید: می خواهم بدانم میان او و امام حسین علیه السلام چه رابطه ای بوده؟
استاد اشرف پاسخ می دهد: زیارت عاشورا می خواند.
پس دوستان عزیز زیارت عاشورا را دست کم نگیرید و سعی کنید هرروز آنرا بخوانید.
صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین و رحمة الله و برکاته
داستان های مفاتیح الجنان، اسماعیل محمدی، ص ۴۰
مردی از خانه ای که در آن سکونت داشت زیاد راضی نبود ، بنابراین نزد دوستش در یک بنگاه املاک رفت و از او خواست کمکش کند تا خانه اش را بفروشد ، بعد از دوستش خواست تا برای بازدید خانه مراجعه کند.
دوستش به خانه مرد آمد و بر مبنای مشاهداتش، یک آگهی نوشت و آنرا برای صاحب خانه خواند.
خانه ای زیبا که در باغی بزرگ و آرام قرار گرفته، بام سه گوش، تراس بزرگ مشرف به کوهستان، اتاق های دلباز و پذیرایی و ناهار خوری وسیع. کاملا دلخواه برای خانواده های بچه دار
صاحب خانه گفت دوباره بخوان!
مرد اطاعت کرد و متن آگهی را دوباره خواند و صاحب خانه گفت : این خانه فروشی نیست!!!
در تمام مدت عمرم میخواستم جایی داشته باشم مثل این خانه ای که تو تعریفش را کردی ، ولی تا وقتی که تو نوشته هایت را نخوانده بودی نمی دانستم که چنین جایی دارم.
خیلی وقت ها نعمت هایی را که در اختیار داریم را نمی بینیم چون به بودن با آنها عادت کرده ایم ،
مثل سلامتی ، نفس کشیدن ، دوست داشتن ، پدر ، مادر ، خواهر و برادر ، فرزند ، دوستان خوب و خیلی چیزهای دیگه که بهشون عادت کردیم ولی نعمتهای بزرگ پروردگار مهربونمون هستن ..