همین طور که داشت اتو رو به برق می زد برگشت نگاهم کرد!

همین طور که داشت اتو رو به برق می زد برگشت نگاهم کرد! توی نگاهش یک برق عجیبی دیدم. گفت این آخرین اتویی بود که زدم توی برق. اگه یک اتوی دیگه تونستی برسونی کار رژیم همین امشب تمومه! هرچی گشتم پیدا نشد. چند نفر رو برداشتم هرچی فروشگاه بود رو گشتیم. بعضیاش رو هم رژیم به زور بسته بود که شیشه اش رو شکستیم رفتیم داخل، اما رژیم همش رو خریده بود. شایدم اعضای جنبش برده بودند! برگشتم؛ اتوها داغ کرده بود اما برق نمی رفت که نمیرفت. رژیم دستمون رو خونده بود و رفته بود از لبنان یا اینطور که خبرهای موثق می گفتند از چین هم، برق وارد کرده بود اون هم با قطار ما که خبر نداشتیم اما بچه ها خودشون دیده بودند که رژیم برای این شب چقدر برق وارد کرده بود. با هواپیما با کشتی با قطار. وگرنه مگر میشد اونهمه اتو رو به برق بزنی و برق نره. هر طور بود خودم رو رسوندم سر کوچه. دیدم چون اتو گیر نیاوردم رفته نزدیک تیر چراغ برق. از تیر چراغ برق بالا رفت و با دستش دو تا سیم پایینی رو گرفت! مثل دلفین از خودش صدا در می آورد. فهمیدم کار رژیمه و برقش رو دستکاری کرده کلا یه برق دیگه توش گذاشته! شما که میدونید از دست این رژیم هرچی بگید بر میاد ... قشنگ معلوم بود از این که داره برای جنبش زحمت می کشه خوشحاله. چند ثانیه بعد اومد پایین یعنی رفتند آوردنش پایین. از این که جنبش داشت پیروز میشد در پوست خودش نمی گنجید سوار آمبولانسش کردیم تا ببریمش بیمارستان. توی راه یکی از بچه ها گفت از اونور گفتند رژیم اگه دستش به اینها رسید نمیذاره حتی نفس بکشن و می برتشون توی کوره آدم سوزی های هیتلر که تازه وارد کردن و دیگه نمی تونند نفس بکشن، پس این دوتا آمپول هوا رو بزنید تا هوای ذخیره داشته باشه! نمیدونم رژیم از کجا فهمید ما هوای یدکی تزریق کردیم و همه هوا ها رو دستکاری کرد. و اینجوری شد که بهترین عضو جنبش رو از ما گرفت... به هر حال حیف که اون یه اتوی آخر رو نتونستیم جور کنم وگرنه...

روز_جهانی_اتو

محمد دلدار

طنزیم tanzym_ir

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.