گیلان، در روزی که گذشت
گیلان، در روزی که گذشت
آیت الله اشکوری ، نماینده مجلس خبرگان رهبری صبح امروز در بازدید از واحدهای تولیدی شهرصنعتی رشت گفت: باید تا می توانیم اقتصاد کشور را بر پایه های تولید داخلی استوار کنیم.
رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی گیلان امروز گفت: با راه اندازی سامانه ثبت الکترونیکی تخلف و نصب دوربین ها اعمال قانون خودروهای متخلف از چند روز گذشته آغاز شد.
طرح سنجش سلامت نوآموزان گیلان آغاز شد. قرار است سلامت بیش از 20 هزار نوآموز گیلانی در 41 پایگاه سنجش سلامت سنجیده شود.
مراسم پایانی طرح ضیافت الهی اوقاف و امورخیریه امروز با قدردانی از قاریان ، خادمان و عوامل پخش زنده صدا وسیمای مرکز گیلان در رشت برگزار شد.
معاون فرهنگی اداره کل تبلیغات اسلامی گیلان در حاشیه آغاز طرح غنی سازی اوقات فراغت دانش آموزان در لنگرود گفت: 10 هزار دانش آموز گیلانی تابستان امسال در برنامه های فرهنگی این اداره کل شرکت می کنند .
معاون امور عمرانی استانداری در فومن از اختصاص 9 میلیارد تومان اعتبار برای آسفالت راه ماسوله به ماجولان خبر داد و گفت: با تخصیص این اعتبار این راه تا پایان امسال آسفالت می شود .
در پی پخش تصاویری در فضای مجازی درخصوص برخوردنامناسب ماموران سیدمعبر شهرداری کلاچای با یکی از زنان دستفروش منطقه ، شهردار کلاچای امروز اعلام کرد : این ماجرا آنطور که در فضای مجازی دست به دست شده نبود.
فرماندار آستارا در بازدید روستاهای میه کومه، سلی، گونش وکاروانسر لوندویل این شهرستان از اختصاص 100 میلیارد تومان اعتبار برای بهسازی راه این روستاها خبر داد .
مدیر کل آموزش و پرورش گیلان در شفت گفت: 183 نوغاندار کم سواد و بیسواد استان در کلاس های نهضت سوادآموزی شرکت می کنند .
یک انبار برنج و یک طویله در روستای سیدسرای فومن طعمه حریق شد. علت و میزان خسارت در دست بررسی است .
اولین مرحله اردوی تیم ملی نجات غریق ساحلی ایران در ساحل مروارید خزر رشت آغاز شد.
iribnews_guilan
دعــــای_قــــــرآنــــی
دعــــای_قــــــرآنــــی
ربَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ «آل‌عمران۸»
پروردگارا! دلهای ما را (از راه حق) منحرف مگردان بعد از آن که ما را (حلاوت هدایت چشانده و به سوی حقیقت) رهنمود نموده‌ای، و از جانب خود رحمتی به ما عطاء کن. بیگمان بخشایشگر توئی تو.
ربَّنا إِنَّکَ جامِعُ النَّاسِ لِیَوْمٍ لا رَیْبَ فیهِ إِنَّ اللَّهَ لا یُخْلِفُ الْمیعادَ «آل‌عمران۹»
پروردگارا! تو مردمان را در روزی که تردیدی در آن نیست جمع خواهی کرد (تا همگان را در برابر کارشان پاداش دهی و بدین امر وعده داده‌ای و) بیگمان خدا خلاف وعده نمی‌کند.
ربَّنا إِنَّنا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ قِنا عَذابَ النَّارِ «آل‌عمران۱۶»
پرودگارا! ما ایمان آورده‌ایم، پس گناهان ما را ببخش و ما را از عذاب آتش (دوزخ) به دور دار.
نسیم وحی
mfatematozzahra
اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج
شوش تا راه آهن
شوش تا راه آهن
مسافر پشت سر راننده: جمعه عید فطره مبارک باشه
راننده: مبارک باشه ولی شنبه عیده، اینا میخان لج عربستان رو در بیارن انداختن جمعه
مسافر سمت شوفر (جلو): اینا رو باش همین امروز(پنج شنبه) عید بود ولی سپاه با ابر جلو ماه رو گرفته که کسی نبینه. پسر خالم تو دهات های کویری میشینه گفت ما اونجا ماه رو دیدیم! مثل اینکه سپاه نتونسته بالای کویر ابر جمع کنه از همون جا لو رفته.
مسافر پشت سر شوفر: میگن تو سوئد سی روز عید فطره و یک روز روزه می گیرن. والا نماز روزه اونا قبوله نه ما که سی روز روزه می گیریم و یک روز عید فطره.
مسافر عقبی(وسطی): داداش چرا الکی جر می زنید من خودم کارمند ناسا هستم الان روز آخر شعبانه و فردا تازه ماه رمضون شروع میشه. اینا سرتون رو شیره مالیدن.
راننده: راه آهن
مسافرا: یه مسافرت بعد رمضون توی عید میچسبه خوبه که زود رسیدم به قطار، نماز روزه تون قبول، عیدتون هم مبارک
مهدی سلیمان نژاد
طنزیم
tanzym_ir
(برگ_سبز ) گرفتارشدیم
برگ_سبز
گرفتارشدیم
آیت الله مجتهدی تهرانی
من یک دفعه یادم هست چند سال قبل طلبه بودم میخواستم لواسانات منبر بروم
وقتی از منزل آمدم بیرون یک خواهری دارم که حالا داماد و عروس دارد آن موقع 3-4 ساله بود
این شروع به گریه کردن کرد که دنبال من بیاید
چون به من علاقه داشت. مادرم به من گفت : سوارش می کنیم ما خیابان 17 شهریور سر ادیب پیاده می شویم برویم منزل مادربزرگمان که این بچه هم گریه نکند
من ناراحت شدم گفتم
این تاکسی ها حالا غر می زنند گفتم نمی‌شود و رفتم؛ خب کار بدی کردم
مادر از من تقاضا کرده این دخترم سوار کن این بچه دارد گریه می کند. خب من باید می گفتم
بفرمایید بر فرض تاکسی هم کمی بیشتر پول می دادم
ولی گاهی اوقات آدم اعصابش ناراحت است از دستش در می رود یک اشتباهی می‌کند
ما این اشتباه را کردیم، همان جا هم گرفتار شدیم
در همان لواسانات منبر رفتیم. چیزهایی گفتیم یک دفعه هم راجع به حجاب صحبت کردیم
یک دختر بی حجاب بود. شکایت کرد و ژاندارم آوردند و ما را شب به تهران آوردند.
یک شب ژاندارم بودیم و یک شب شهربانی و دو سه شب گرفتار زندان و تا یواش یواش دایی ما رفت و امام جمعه را دید و ضمانت کردند ما را آوردند بیرون
گرفتاری درست شد یک مقدار مادرمان را اذیت کردیم من فهمیدم مال همان است
آن سال خیلی به من فشار آمد. حالا بعضی ها نمی فهمند گرفتار که می شوند
نمی داند که با مادرشان تند صحبت کرده اند مال همان است
TebyanOnline
