بداهه ی طنز شاعران راه راهی برای عید فطر
سی روز موذن که اذان گفت دویدیم
با جفتک وبا لی لی و پاجفت دویدیم
تاسفرهی همسایه که شد مفت دویدیم
حتی بشکستیم سر و کله در این راه
ماه رمضان رفت ونماندهست به جز آه
جان رفته و ماندهست دو تا دیدهی کم سو
هر چند ندادیم دل و دیده به جز او
ذکر لبمان شد رطب و سبزی و کاهو
هی آه کشیدیم به صد شیوهی جانکاه
ماه رمضان رفت و نماندهست به جز آه
افسوس بساط رمضان جمع شده زود
حلوا و حلیم آخر این ماه شده دود
الحق که بساط شکم و سور به پا بود
القصه رسیدیم کنون آخر این راه
ماه رمضان رفت و نماندهست به جز آه
مهمان نکند هیچ کسی بعد تو ما را
در بقچه کنم بعد تو من شال و قبا را
ای عید نیا تا نبری مهر و صفا را
ما را تو مینداز از این چاله به آن چاه
ماه رمضان رفت ونماندهست به جز آه
"عابد که ز مسجد به سوی خانه دوان رفت"
از متروی تجریش دوان تا سبلان رفت
از شدت خوردن لب مرز خفقان رفت
هیهات! شود مست و زند باز به بیراه
ماه رمضان رفت و نماندهست به جز آه
افطار وسحر ما به چه آرام بگیریم؟
هی نصفه شب از بامیهها کام بگیریم؟
شش وعده ز مادرزنمان شام بگیریم
کافی است دگر سفره مفت گه وبیگاه
ماه رمضان رفت و نماندهست به جز آه
"شاها ملکا دادگرا ملک ستانا"
جانها به لب آمد برسان عید تو جانا
دیگر رمقی نیست در این تن رمضانا
هر روز شمردیم که شد چندم این ماه
ماه رمضان رفت و نماندهست به جز آه
ماهی لب جوی آمده قلاب نداریم
شیخیم ولی حالت طلاب نداریم
ما حال عبادات به جز خواب نداریم
شیطان زده نزدیکی ما خیمه و خرگاه
ماه رمضان رفت و نماندهست به جز آه
گیجیم از آن بشکه ی دوغ سر افطار
در حال سماعیم و رصد کردن اخبار
ای شیخ نکن بهر جماعت به من اصرار
هرچند شده آخر مهمانی این ماه
ماه رمضان رفت ونماندهست به جز آه
بداهه سرایان:
یاسر پناهی
سید محمد صفایی/حسن یاوری
محمدرضا شکیبایی/ناهید رفیعی
وطنز
پایگاه شعر و ترانه طنز
vatanz_ir