داستانی جالب از قدرت طبع شعر ملکالشعرای بهار
میگویند روزی ملکالشعرای بهار، در مجلسی نشسته بود و حضار برای آزمایش طبع وی، چهار کلمه را انتخاب کردند تا وی آنها را در یک رباعی بیاورد.
کلمات انتخاب شده عبارت بودند از: خروس، انگور، درفش و سنگ
ملک الشعرای بهار گفت:
برخاسـت خروس صبح برخیز ای دوست
خون دل انگور فکن در رگ و پوست
عشق من و تو صحبت مشت است و درفش
جور دل تو صحبت سنگ است و سبوست
جوانی خام، که در مجلس حاضر بود گفت:
این کلمات با تبانی قبلی انتخاب شدهاند. اگر راست میگویید، من چهار کلمه انتخاب میکنم و شما آنها را در یک رباعی بیاورید.
سپس این چهار کلمه را انتخاب نمود: آئینه، اره، کفش و غوره.
بدیهیست آوردن این کلمات دور از ذهن، در یک رباعی کار سادهای نبود، لیکن ملکالشعرا شعر را اینگونه گفت:
چون آینه نورخیز گشتی احسنت
چون ارّه به خلق تیز گشتی احسنت
در کفش ادیبان جهان کردی پای
غوره نشده موَیز گشتی احسنت!!
اول اردیبهشت، سالروز درگذشت محمدتقی بهار ملقب به ملکالشعرا و متخلص به «بهار»، شاعر، ادیب، نویسنده، روزنامهنگار، تاریخنگار و سیاستمدار معاصر
khabarnamehfarhangian
امام زمان (علیه السلام) درنامه ای به شیخ مفید میفرمایند :
سعی کنید اعمال شما (شیعیان) طوری باشد که شما را به ما نزدیک سازد و از گناهانی که موجب نارضایتی ما را فراهم نماید بترسید و دوری کنید.
امرقیام ما با اجازه خداوند به طور ناگهانی انجام خواهد شد و دیگر در آن هنگام توبه فایدهای ندارد و سودی نبخشد.
عدم التزام به دستورات ما ، موجب میشود که بدون توبه از دنیا بروند و دیگر ندامت و پشیمانی نفعی نخواهد داشت.
احتجاج ، ج2 ، ص597 -
بحارالانوار ، ج3 ، ص175
چهار اصل مهم
از امام صادق علیه السلام پرسیدند:
کار خود را بر چه اساسى استوار ساخته اى؟ فرمودند: بر چهار اصل:
فهمیدم که عمل مرا کسى دیگر انجام نمى دهد پس (برای انجام آن) تلاش نمودم.
دانستم که خدا بر کار من آگاه است، پس (از انجام کارهای ناشایست) حیا کردم.
فهمیدم که روزى مرا دیگرى نمى خورد پس آرام گرفتم.
دانستم که پایان کار من مرگ است پس براى آن آماده شدم.
بحار الانوار/ج۷۵/ص۲۲۸