نگرانی را می شد در چهره ی تک تک مان دید!
از مجتبی که با دیسک کمری که داشت به استادیوم می آمد و تیم را تنها نمی گذاشت و وقتی به عیادتش رفتم تمام دغدغه اش ماندن تیم بود.
تا جوادی که وقتی بعد از بازی پرسپولیس سپیدرود در استادیوم گریه می کرد و به من میگفت خیلی نامردی که رفتی!وقتی بغلش کردم و دلداری اش دادم میگفت دعا کن تیم بماند!
تا مهرشاد و فرزاد عزیز که از قشر تحصیل کرده ی هواداران سپیدرود بودند و هر بار زنگ میزدند فقط راجع به ماندن سپیدرود حرف میزدیم...
تا جایگاه پسران باران که هیچ وقت آرام و قرار نداشتند!
و تا من
منی که شاید نه به عنوان بازیکن اما به عنوان یک هوادار قلبم برای سپیدرود می تپد.
همه و همه به یک چیز فکر می کردیم!
ماندن!
ماندن در لیگ برتر برای ما گیلانی ها مثل بقا و جریان زندگی بود.
حالا از امروز به بعد همه ی ما یک نفس راحت می کشیم که یک سال دیگر اسم رشت و اسم گیلان در سطح اول فوتبال کشورمان به گوش می خورد!
از امروز شاید سپیدرود با خیال راحت تری از سد منجیل جاری شود و از رودبار عبور کند و به نقطه نقطه گیلان سلام کند.
سپیدرود همیشه خروشان
شایان مصلح بعد از بقای سپیدرود در لیگ برتر در
new_luleman