رشیدنامه! (منظومۀ دنباله‌دار)

رشیدنامه! (منظومۀ دنباله‌دار)

سعید سلیمان‌پور ارومی

قسمت ششم

در انصراف رشید از «سلبریتی شدن» و زوم کردن روی کنکور!

فرستادم شبی فوری و فوتی

برای پیر خود پیغام صوتی!

که ای پیر تلگرامی خدا را

بگو دنبالۀ این ماجرا را

چو فایل صوتی‌‌ام را پیر بشنفت

گلی فوروارد کرد و بعد از آن گفت:

رشید آن پندها را پرثمر دید

صلاح خویش در پند پدر دید

چنین شد کاین جوان صاف و ساده

شد آخر از خر شیطان پیاده!

«سلبریتی» شدن را برد از یاد

به کسب فضل و دانش روی بنهاد

که: گر فضل و هنر در من شود جمع

همه پروانه گردند و خودم شمع!

ز عزمِ وافر و سعیِ حسابی

شوم یک روز چون دکتر حسابی!

شود با همّتِ خارج ز حدّم

بلند اقبال من، مانند قدّم!

دوباره رو به درس آورد با شور

که آماده شود از بهر کنکور

دگر بِالکل ز ورزش روی گرداند

شبانه‌روز تنها درس می‌خواند!

دگر خورد و خوراکش نیز کم شد

تنش زار و روانش پر ز غم شد

شبی مامان منیره با خودش گفت

که این بچّه شده با درد و غم جفت

به پیشش رفت و نازش کرد و بوسش

به سبکی مادرانه کرد لوسش!

بگفتا: «روی بام ای جان مادر،

نیفتی گاه از این ور گاه از آن ور!

نکُش خود را چنین شمشادک من!

ز جوگیری رها شو کودک من!

تضادی نیست بین درس و ورزش

به قول خاله‌ات: «هر چی به وقتِش!»

جهان چون چشم و خط و خال و ابروست

که هر چیزی به جای خویش نیکوست(۱)

اگر سالم نباشد جسمِ عالِم

نخواهد داشت دیگر عقل سالم!

به هر کاری نمی‌دانی که در کُل

بسی نیک است ایجادِ تعادل؟»

رشید از پند مادر بهره‌ها یافت

که هرگز از نصیحت رو نمی‌تافت

کمی برنامه‌اش را خط‌خطی کرد

کنار درس، ورزش را هم آورد!

ز فردا گرم تمرین شد دوباره

دوباره شد همان فوق ستاره!

نصیحت را فواید بی‌شمار است

پذیرای نصیحت، رستگار است

رسید از راه چون‌که عید نوروز

رشید قصه‌مان شد شاد و پیروز

دگر بختش چو «رشد» ما «جوان» شد

سپس هم‌قدّ آن سرو روان شد!

روان خسته‌اش چون سال، نو شد

بهار شاد را دنباله‌رو شد...

ادامه دارد...

پی‌نوشت

۱. نقل از: «گلشن ‌راز»، اثر شیخ محمود شبستری.

پاتوق طنز رشد_جوان

iRoshd

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.