بیشتر از سی سال به نظر نمی آید.
ولی تا شروع می کند به حرف زدن، زنی را می بینم که چند برابر سن اش غم و غصه و درد با خود حمل کرده...
از زندگی مشترک هفت ساله رضایت دارد و علت مراجعه را نگرانی و ترس از اوضاع نابسامان و آشفته خانواده اش مطرح می کند.
با بغض فراوان از اعتیاد و رفتارهای پرخطر برادر، و دوری گزینی ها و رفتارهای ناپخته ی خواهرش می گوید ...
سالها سنگ صبور مادر بود و دختر عاقل و حرف گوش کن پدر.
نگران است از وضع خراب قلب مادر و غرور جریحه دار شده و آبروی رفته پدر ...
نمی دانم مطرح کردن اینکه اینها همه مشکلات خانواده هست نه مشکل تو، و هر کسی مسئول انتخابهای خودش هست و نه دیگری و اینکه پدر و مادرها حق ندارند فرزندانشان را بلاکش زخمها، جراحتها وناکارآمدیهای خود کنند...
برای آدمی که یک عمر، بد "خوب" بوده، بد "مسئولیت پذیر" بوده، چقدر می تواند مورد پذیرش باشد.
طرحواره_ایثارگری
[رهنمون]