(خاطرات شمال!)
خوشا ایران و گلگشتِ شمالش!
«خداوندا نگه دار از زوالش»
از آنجائیکه بس پرشور و حال است
تمام فکر و ذکر من شمال است!
سرک تا میکشد ایّامِ تعطیل
روم با کلّه سوی او به تعجیل!
انیس کنج تنهایی شمال است(!)
فروغ صبح دانایی شمال است(!)
ترافیکش اگر شد هشت ساعت
ز کف هرگز نخواهم داد طاقت
بگیرم عکسها انواع و اقسام
فرستم جملگی را در تلِگرام:
-من و نوزادِ ماشینِ جلویی!
-من و جاده،همین الآن یهویی!
اگر شد کاسۀ صبرم کمی پر
زنم فوری میان جاده چادر!
نسازم جان خود با غصّه ممزوج
همانجا توی جاده میزنم جوج!
میاندازم برای خواب خود رخت
بخوابم آن وسط -بیتختِ خود- تخت!
زنم بشکن؛ بخوانم: ایدل ایدل!
اگر محبوس گشتم توی تونل!
دمار از روزگارم گر برآید
مرا تفریح از این خوشتر نباید!
بوالفضول_الشعرا
bolfozool