مقایسه حضرت عیسی و امام حسین (ع )
این پیامبر گران قدر فرزند مریم پاک بود
و امام حسین علیه السلام ، فرزند گرانمایه فاطمه مطهره علیها السلام
او فرزند بانویی است که فرشتگان ندایش دادند که : هان ای مریم !
خداوند تو را برگزیده و پاکیزه ساخت و بر زنان جهان برتری بخشید.
حسین علیه السلام نیز فرزند بانوی گرانمایه ای است که مورد ندای فرشتگان قرار گرفت و برترین بانوان دنیا و آخرت بود و بر طبق حدیث قدسی اگر مادر ایشان نبود رسول اکرم و علی مرتضی (ص) نیز نبودند که نشانه علاقه خاص خدا به آن بانوی مکرمه دارد
عیسی علیه السلام روح خدا و آفریده اوست
حسین علیه السلام نور خدا و دروازه رحمت او
عیسی علیه السلام فرزند بانوی بانوان جهان معاصر خویش است
حسین علیه السلام فرزند سالار زنان دنیا و آخرت
آن پیامبر بزرگ از شدت زهد و وارستگی ، خشت و سنگ را بالش خود ساخت بود
حسین علیه السلام سر را در راه خدا، نثار کرد و سر در بدن نداشت تا بر بالین نهد
عیسی علیه السلام لباس خشن می پوشید
حسین علیه السلام لباسش را هم در راه خدا از بدنش ربودند.
عیسی علیه السلام به غذایی ساده ، قناعت می ورزید
حسین علیه السلام سه روز پیش از شهادت در محاصره آب و غذا بود.
عیسی علیه السلام ثروتی نداشت تا آن را نگاه دارد.
حسین علیه السلام خیمه هایش را غارت کردند و لباس از پیکر مطهرش ، پس از شهادتش ربودند.
عیسی علیه السلام پسری نداشت تا با شهادتش او را داغدار سازد
فرزند گرانمایه حسین علیه السلام با شهادت در راه حق ، توان او را گرفت و دنیا را در برابر دیدگانش تیره و تار ساخت ، اما برای خدا شکیبایی پیشه ساخت .
عیسی علیه السلام سایه اش در برابر حرارت خورشید، مشرق ها و مغرب های زمین بود
حسین علیه السلام پیکرش سه شبانه روز زیر تابش خورشید بود.
عیسی علیه السلام مرکبش ، دو پایش بود و خدمتگزارش ، دو دستانش
حسین علیه السلام بزرگ مردی است که سر و دست و پا را در راه خدا نثار کرد و انگشتانش را برای بردن انگشترش بریدند و بردند
حضرت عیسی فرمود درود بر من روزی که به دنیا آمدم و روزی که می میرم و روزی که زنده برانگیخته می شوم.» (مریم/ 30)
امام حسین علیه السلام قبل از عظیمت به کربلا در دعای عرفه تمام وجود خود را عاشقانه از خالق میداند و این عشق به خالق را نیز به عمل ثابت کرد
السلام علیک یا قتیل العبرات یا ثارالله
karballa313
حریق موتورخانه بیمارستان ١٧ شهریور مشهد
حوادث
آخرین اخبار مشهد در شهرآرانیوز
از خدا پرسیدم:
چرا فاسد ها خوشگل ترن؟!
چرا آدمای الکلی و سیگاری باحال ترن؟!
چرا با اونایی که دیگران رو مسخره میکنن بیشتر به آدم خوش میگذره؟؟
چرا اونایی که خیانت میکنن، تهمت میزنن، غیبت میکنن، دروغ میگن موفق ترن؟!
چرا همیشه بدا بهترن!؟
پرسید: ….
پیش من یا پیش مردم؟
دیگه چیزی نگفتم
این سازه باعث مرگ۱۱۲نفرشد
عجیب اینکه اولین فردکشته شده نقشه بردار جورج تیرنی بود که در 20دسامبر۱۹۲۲ غرق شد
عجیبتر انکه آخرین فردکشته شده پاتریک پسر وی بود که در۲۰دسامبر ۱۹۳۵ کشته شد
Yadeshbekheir
ارزش یک ریال معلم!:
آقای ناصری فرد، میلیاردر ایرانی است . او بزرگ ترین نخلستان خصوصی جهان را که در آن بیش از 200000 نخل وجود دارد، وقف خیریه کرده و از خرماهای این نخلستان است که در افطاری ماه رمضان از تمام بوشهری ها پذیرایی می شود.
او داستان جالبی از زمانی که در فقر زندگی کرده است، بازگو می کند .
او می گوید : من در خانواده ای بسیار فقیر زندگی می کردم؛ به حدی که هنگامی از بچه های مدرسه خواستند که برای رفتن به اردو یک ریال بیاورند، خانواده ام به رغم گریه های شدید من از پرداخت آن عاجز ماندند.
یک روز قبل از اردو در کلاس به یک سوال درست جواب دادم و معلم من که برازجانی بود، به عنوان جایزه به من یک ریال داد و از بچه ها خواست برایم کف بزنند. غم وغصه من تبدیل به شادی شد و به سرعت با همان یک ریال در اردوی مدرسه ثبت نام کردم.
دوران مدرسه تمام شد و من بزرگ شدم و وارد زندگی و کسب و کار شدم و به فضل پروردگار ثروت زیادی به دست آوردم و بخشی از آن را وارد اعمال خیریه کردم.
در این زمان به یاد آن معلم برازجانی افتادم و با خود فکر می کردم که آیا آن یک ریالی که به من داد، صدقه بود یا جایزه؟
به جواب این سوال نرسیدم و با خود گفتم نیتش هر چه بود، من را خیلی خوشحال کرد و باعث شد دیگر دانش آموزان هم نفهمند که دلیل واقعی دادن آن یک ریال چه بود. تصمیم گرفتم که او را پیدا کنم و پس از جستجوی زیاد او را یافتم. در حالی که در زندگیِ سختی به سر می برد و قصد داشت که از آن مکان کوچ کند. بعد از سلام و احوال پرسی به او گفتم:
استاد عزیز، تو دِین بزرگی به گردن من داری.
او گفت : اصلا به گردن کسی دِینی ندارم.
من داستان کودکی خود را برایش بازگو نمودم و او به سختی به یاد آورد و خندید و گفت: لابد آمده ای که آن یک ریال را پس بدهی.
من گفتم: آری!
و با اصرار زیاد او را سوار بر ماشین خود نموده و به سمت یکی از ویلا هایم حرکت کردم.
هنگامی که به ویلا رسیدم، به استادم گفتم :
استاد، این ویلا و این ماشین را باید به جزای آن یک ریال از من قبول کنی و مادام العمر حقوق ماهیانه ای نزد من داری.
استاد خیلی شگفت زده شد و گفت: اما این خیلی زیاد است.
من گفتم: به اندازه آن شادی و سروری که در کودکی در دل من انداختی، نیست. من هنوز هم لذت آن شادی را در درونِ خود احساس می کنم.
معلمان_شاد
moallemshad