مرگ سیاه کودکان_زبالهگرد
احد و صمد را یادتان هست؛ دو پسربچه هفت و هشتساله زبالهگردی که سال گذشته همین روزها در پارکینگ تفکیک زباله ای که محل زندگیشان بود، همراه با پدرشان آتش گرفتند و سوختند. درِ اتاقکشان از داخل قفل شد و نتوانستند از آن بیرون بیایند و ماموران پزشکی قانونی تنها تکه های زغالمانند سوختهشده بدنشان را در کاورهای سیاهرنگ گذاشتند و بردند.
تنها پدرشان توانست از این آتش سوزی، آن هم با 50 درصد سوختگی جان سالم به در ببرد. حالا یک سال از این ماجرا می گذرد و صدها احد و صمد در خیابان های شهر زباله گردی می کنند و گاهی معجزهآسا از مرگ جان سالم به در می برند.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از قانون، یکی از این بچه ها، اسمش فرزاد بود که دو ماه پیش وقتی نیمه شب در خیابان_ولیعصر تهران مشغول زبالهگردی بود، به وسیله یک ماشین 206 که راننده ای مست پشت فرمان آن نشسته بود، به گوشه خیابان پرتاب شد و جمجمه اش ترک برداشت. راننده فرزاد هشتساله را گوشه خیابان رها کرد و رفت تا اینکه کسی پیدا شد و او را از گوشه خیابان برداشت و به بیمارستان برد. فرزاد سال گذشته در جشن «کعبه کریمان» جمعیت امام علی(ع) که در آن کودکان زبالهگرد آرزوهایشان را نقاشی می کردند، روی یک کاغذ سفید رنگ عکس یک توپ را نقاشی کرده بود و گفته بود که آرزویش داشتن توپی است که با آن بازی کند. فرزاد بعد از ضربهای که در تصادف به مغزش خورده بود، دو ماه را در کما ماند و بعد از اینکه به هوش آمد، قدرت تکلم و توانایی حرکت دادن دست و پا و بدنش را از دست داد.
خانم رضایی، مسئول درمان او در جمعیت امام علی(ع) می گوید:« آخرین باری که به دیدنش رفتم، دست هایش را به تخت بسته بودند و هنوز نمی توانست صحبت کند. بدنش پوست استخوان شده و از صبح تا شب به سقف اتاقش در بیمارستان زل می زند». فرزاد تازه از افغانستان به ایران آمده بود. یک سال پیش پدرش فوت کرد و هزینه زندگی شان افتاد روی دوش تنها پسر خانواده. فرزاد که دید که پسرعموهایش به ایران می آیندو برای خانواده هایشان پول میفرستند از آنها خواست تا او را هم برای کار به ایران بیاورند. حالا فرزاد در تمام لحظههای ترس و تنهایی که روی تخت بیمارستان سپری میکند، صورت مادر را میبیند که تنها مرهم سیاهیهای زندگی اش است. مادرش به بچههای جمعیت امام علی(ع) گفته هر وقت فرزاد خوب شد، او را به افغانستان برگردانند.
اخبار_فرهنگیان