شراب
شراب در سفره و واکنش امام صادق(ع):
منصور دوانیقی هرچندی یک بار به بهانه های مختلف امام صادق را از مدینه به عراق می طلبید و تحت نظر قرار می داد. گاهی مدت زیادی امام را از بازگشت به حجاز مانع می شد. در یکی از این اوقات که امام در عراق بود یکی از سران سپاه منصور پسر خود را ختنه کرد، عده ی زیادی را دعوت کرد و ولیمه ی مفصلی داد.
اعیان و اشراف و رجال همه حاضر بودند. از جمله ی کسانی که در آن ولیمه دعوت شده بودند امام صادق بود. سفره حاضر شد ومدعوین سر سفره نشستند و مشغول غذاخوردن شدند. در این بین یکی از مدعوین آب خواست.
به بهانه ی آب، قدحی از شراب به دستش دادند. قدح که به دست او داده شد، فورا امام صادق نیمه کاره از سر سفره حرکت کرد و بیرون رفت. خواستند امام را مجددا برگردانند، برنگشت. فرمود رسول خدا فرموده است: «هرکس بر سر سفره ای بنشیند که در آنجا شراب است لعنت خدا بر او است.
بحارالانوار ، ج /11ص 115
کفش پاشنه بلند بیست سانتی اهدایی به زلزله زدگان!!!
هموطن دستت درد نکنه ولی چه فکری کردی اینو فرستادی ؟ :))
nostalzhea
امام_رضا_لطف_خداست به ما ایرانی ها
در بین ائمه به امام رضا(علیه السلام) لقب عالم_آل_محمد داده شده ..
علت اینکه این لقب به امام رضا داده شده این است که در عصر ایشان ادیان و فرقه های مختلفی ظهور کرده بودند ..
امام رضا (علیه السلام) مناظره های علمی تشکیل میداد و با توجه به مکاتب خودشون به آنان جواب میداد و قانع می کرد که اسلام و تشیع حق است لذا علم امام برای همگی ثابت شده بود..
یکی از افتخارات ائمه ما این است که مخالفین آن ها در هیچ جلسه ی علمی بر آن ها مسلط نشدند و همیشه ائمه ما از نظر علمی مسلط بر مخالفین بودند و امام رضا (علیه السلام) در این نوع جلسات طوری بر مخالفین مسلط بود که همه مبهوت علم امام می شدند ..
و این علم امام همراه به حلم نیز بود
در یک خبر نقل شده که ؛
امام رضا (علیه السلام) به حمام عمومی رفتند ، فردی امام را نشناخت و گفت:
مرا کیسه بکش !
امام(علیه السلام) انجام داند ،
دیگری او را توبیخ کرد ، امام فرمود: مومن بر مومن حق زیادی دارد این که چیزی نیست.
علم_با_حلم باشد_ارزش_دارد..
ایران، خانواده ای به وسعت یک کشور
امام رضا(ع):
آنکه اندوه مومنی را برطرف کند، خداوند.....
مَن فَرَّجَ عَن مُؤمِنٍ فَرَّجَ اللَّهُ عَن قَلبِهِ یَومَ القِیامَةِ
شعر مهدوے
دلم افتاده می دانم که خیلی زود می آئی
کجا یاکی؟نمی دانم خلاصه زود می آئی
برای بستن زخم قناری هاشده،حتی
وازدنیا اگریک لحظه باقی بودمی آئی
دل من هرچه می گردد درونش گم شده چیزی
وتوحتما برای رفع این کمبود می آئی
سحر،دل خسته از این انتظارسرد وطولانی
کسی آهسته زیرگوش من فرمود:می آئی
اگردستی بخشکاند تمام نیل نیلی را
تو با صندوق چوبی از فراز رود می آئی
به دنبالت ورق خواهم زد این تقویم خالی را
دلم افتاده می دانم که خیلی زود می آئی
جبار نوروزی
وصال: