در مثنوی همچنین قصۀ

در مثنوی همچنین قصۀ

 جوانی آمده است که با شعیب پیامبر می گوید:

خدایت را بگوی چون است که من چندین گناه می کنم و مرا هیچ عذاب نیست.

خداوند فرمود او را بگوی: کدام عذاب سختتر از این که یاد خود را از دل تو بیرون کرده ام و بر آتش فراقت نشانده ام اما  تو از سیاهی دل، دود این عذاب را احساس نمی کنی.

مَثَل او همانند آن آهنگر سیاه پوستی(زنگی) هست که دود ناشی از آهنگری را بر پوست خود نمی بیند ولی این دود بر پوست سفید(رومی) نمایان و آشکار است.

hasan

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.