برگ_سبز
نماز با طمأنینه در سرمایی که اشک چشم یخ میزد
مرحوم راشد نقل میکند: اواسط زمستان بود که هیزم ما تمام شد. پدرم عازم کاریزک گشت تا هیزم بیاورد، مرا نیز با خود برد.
یک ساعت مانده به اذان صبح از کاریزک برای رفتن به تربت به راه افتادیم، زیرا اگر میماندیم تا آفتاب برآید، یخ زمین باز میشد و راه پیمودن با الاغ در میان گلولای، کار دشواری بود.
شب بسیار سردی بود؛ سردی هوا گوش و گردن و دست و پا را میسوزاند. دو الاغ داشتیم که یکی را هیزم بار کرده بودند و مرا روی دیگری سوار کردند.
مردی بود به نام شیخ حبیب، از دوستان و مریدان پدرم تا روستای حاجیآباد همراه ما بود.
در فاصله کاریزک تا حاجیآباد، پدرم همچنان که پیاده میآمد، نماز شبش را خواند.
چون به حاجیآباد رسیدیم، صبح دمید و در آن هوای سرد و باد تندی که میوزید، روی آن زمینهای یخزده که بدن انسان را خشک میکرد.
مرحوم حاج آخوند جلو ایستاد، رو به قبله و شیخ حبیب به او اقتدا کرد، نخست اذان گفت و سپس اقامه و با طمأنینه و خضوع، نماز صبح را با همان توجهی خواند که همیشه میخواند و سرمای شدید حتی اندکی هم روی نماز ایشان تأثیر نگذاشت، در حالی که از چشمان من از شدت سرما، اشک میریخت و دانههای اشک روی گونههایم یخ میبست.
با اقتباس و ویراست از کتاب فضیلتهای فراموششده
مشکل نامنویسی زائران اربعین تا ۲ روز دیگر بر طرف میشود!
سخنگوی ستاد مرکزی اربعین حسینی:
اختلالهای پیش آمده به دلیل جابجایی نیروها در برخی دفاتر موقت و برخی مسائل فنی در سامانه بوده که تا ۲ روز آینده رفع میشود.
تاکنون بیش از ۵۵۰ هزار ویزای اربعین حسینی صادر شده است./شبکه خبر
یک تاجرهندی به نام داتا فیوگی 230,888 دلاربرای یک لباس طلا هزینه کرده ومیگوید میدانم خوش قیافه ترین مرد دردنیا نیستم اما مطمئناً هیچ زنی نمیتواند با دیدن این پیراهن شگفت زده نشود
Hamid_Masouminejad
واقعا خُرد می شوم، وقتی نمیتوانم در کنار آنها باشم!
همراه با مسئولان بسیج سازمان تبلیغات اسلامی به دیدار محمد کاظم توحیدی از جانبازان جنگ تحمیلی می رویم.
خیلی عجیب است! با همه سختی ها و رنجهایی که سالها در بستر بیماری کشیده نه شکایتی دارد نه توقعی، فقط یک آرزو دارد و با حسرت می گوید:
خدا را شاکرم که توانستم بخش کوچکی از وظیفه خودم را انجام بدهم.
هرچند که کاری نکردم.
متاسفم که در این برهه زمانی که همه هجوم آورده اند به سمت شیعه و ولایت نمیتوانم کاری انجام بدهم.
گاهی فکر میکنم و با خود میگویم ای کاش الان توانی داشتم و می توانستم وظیفه کوچکی را به عهده بگیرم.
بعضی از از همسنگری های من امروز در سوریه میجنگند و مدافع حرمند.
واقعا خُرد می شوم وقتی نمی توانم در کنار آنها باشم.
متاسفانه برخی فقط اسم ولایت فقیه را می برند و عملا کاری نمی کنند.
ای کاش می توانستم ذره ای از غم و ناراحتی ولی فقیه را کم کنم اما حیف...
جانبازمحمد_کاظم_توحیدی