خبر شهادت ابو عزرائیل تکذیب شد
ابو عزرائیل در تماس تلفنی با خبرنگار خبرگزاری صدا و سیما در بغداد ضمن تکذیب این خبر گفت: دو روز پیش در پی بمباران مواضع بسیج مردمی در شهر التون کوبی در حومه اربیل، برخی عناصر مزدور وابسته به بارزانی شایعه کشته شدن مرا پخش کردند
وی دیروز از منطقه عملیاتی استان کرکوک به بغداد بازگشته است
خبرگزاری قوه قضاییه
Mizan_ir
کلام_علما
کربلایی احمد تهرانی(ره) ملقب به «کل احمد آقا» همیشه به دوستان و نزدیکان اینگونه سفارش میکردند:
سعی کنید پایتان را از کشتی حضرت سیدالشهدا علیهالسلام بیرون نگذارید و دائماً به امری از امور دستگاه امام حسین علیهالسلام مشغول باشید؛ آشپزی، چای دادن، سینه زدن، کفش جفت کردن و تا بهواسطه آن، از همه شیعیان دستگیری شود و إلا حساب و کتاب آن طرف، دقیقتر از این حرفهاست.
کتاب رند عالم سوز
https://article.tebyan.net/189164
(شعر صادراتی!)
به مناسبت روز صادرات-
دائماً از خویشتن آمار صادر میکند
از زبانِ مجریِ اخبار صادر میکند
تا بدانی دقّتش را، با ممیّز سوی تو
یکعدد با ده رقم اعشار صادر میکند
این نمودار از چه رو میلرزد و غشمیکند؟
حال زارش را سویِ بازار صادر میکند؟
میکند در عرصهی تصدیر،مصدر شاهکار
بهر رشدِ صادرات آمار صادر میکند
با برنجِ وارداتی غصّهها دَم میکند
بعد سویِ خوانِ شالیکار صادر میکند
زآنطرف اما «فلان» با حکم «بهمان» مدّتیست
ویژهخواری میکند؛ «بیسار» صادر میکند
سالها شد دشمن بدطینتِ این مرز و بوم
کارهایی زشت و ناهنجار صادر میکند
خود که آدم نیست زآنرو بهر داعش مدّتیست
عدّهای مزدورِ آدمخوار صادر میکند
بهر تکفیرِ مسلمانان،سپس کشتارشان
بر بِلادِ مسلمین، کفّار صادر میکند!
نرمنرمک در میان، طرحی دگر میآورد
جای جنگافزار،نرمافزار صادر میکند
توی نِت بیمنّتِ جنگندههایِ اِف-چهار
بمب را در قالبِ افکار صادر میکند
طبع من با «صادراتُن صادراتُن صادرُن»
در عروض از خود ادا-اطوار صادر میکند!
شرکتی دارد که از عهدِ گلآقا تا کنون
طنز را در قالبِ اشعار صادر میکند
بوالفضول_الشعرا
bolfozool
شعری از زنده یاد مشفق کاشانی:
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻠﺒﻪ ﺩﻧﺠﯽﺳﺖ
ﮐﻪ ﺩﺭ ﻧﻘﺸﻪ ی ﺧﻮﺩﺩﻭ ﺳﻪ ﺗﺎ ﭘﻨﺠﺮﻩ
ﺭﻭ ﺑﻪ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ
ﮔﺎﻩ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ
ﻋﺠﯿﻦ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻬﯽ ﺑﺎ ﮔﺮﯾﻪ
ﮔﺎﻩ ﺧﺸﮏ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻬﯽ ﺷﺮشر ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺩﺍﺭﺩ
ﺯﻧﺪﮔﯽ
ﻣﺮﺩ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﺴﺘﺮ ﻣﺮﮒ
ﺑﻪ ﺷﻔﺎﺑﺨﺸﯽ ﯾﮏ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ
ﺯﻧﺪﮔﯽ
ﺣﺎﻟﺖ ﺑﺎﺭﺍﻧﯽ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺗﻮ ﺍﺳﺖ
ﮐﻪ ﺩﺭ آﻥ ﻗﻮﺱ ﻭ ﻗﺰﺡ ﻫﺎﯼ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺩﺍﺭد
ﺯﻧﺪﮔﯽ
آﻥ ﮔﻞ ﺳﺮﺧﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻣﯽ ﺑﻮﯾﯽ
ﯾﮏ ﺳﺮآﻏﺎﺯ ﻗﺸﻨﮕﯽ ﺍﺳﺖ
ﮐﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺩﺍﺭد. زندگی کن
ﺟﺎﻥِ ﻣﻦﺳﺨﺖ ﻧﮕﯿﺮ
ﺭﻭﻧﻖِ ﻋﻤﺮِ ﺟﻬﺎﻥ ﭼﻨﺪ ﺻﺒﺎﺣﯽ ﮔﺬﺭﺍﺳﺖ
ﻗﺼﻪ ی ﺑﻮﺩﻥ ﻣﺎ
ﺑﺮﮔﯽ ﺍﺯ ﺩﻓﺘﺮ ﺍﻓﺴﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺭﺍﺯ ﺑﻘﺎﺳﺖ
ﺩﻝ ﺍﮔﺮ ﻣﯽ ﺷﮑﻨﺪ
ﮔﻞ ﺍﮔﺮ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﺩﻭ ﺍﮔﺮ ﺑﺎﻍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ
ﺭﻧﮓ ﺧﺰﺍﻥ ﻣﻲ ﮔﻴﺮﺩﻫﻤﻪ ﻫﺸﺪﺍﺭ ﺑﻪ ﺗﻮﺳﺖ؛
ﺟﺎﻥ ﻣﻦ ﺳﺨﺖ ﻧﮕﯿﺮ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻮﭺ ﻫﻤﯿﻦ ﭼﻠﭽﻠﻪ ﻫﺎﺳﺖ
ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻮﺗﺎﻫﯽ
nargesiiiaaa