شام_بلا

http://uupload.ir/files/5cy1_%D8%A7%D8%B2_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85.jpg

شام_بلا

از دم دروازه معلوم است بد تا میکنند

خیره سر هایی که زینب را تماشا میکنند

گاه با شمشیر و نیزه گاه با رقص و طرب

دور بی بی های روی ناقه بلوا میکنند

شمر با اعوان و انصارش دوباره میرسند

کربلای دومی را باز برپا میکنند

شهر را مانند روز عید آذین بسته اند

با صدای پای هر رقاصه غوغا میکنند

تا که نرخ هر النگو بیشتر بالا رود

زرگران بالاتفاق این پا و آن پا میکنند

کاش تنها سنگ باشد روی پشت بام ها

میزنند آیینه را با هر چه پیدا میکنند

دختران قافله با ذکر وا أماه خود

پای زهرا را میان کوچه ها وا میکنند

آستین پاره ای دارند جای روسری

باهمان هم   _آه_ ناچارا مدارا میکنند

در میان این حراجی پیش چشمان رباب

بر سر گهواره ی شش ماهه دعوا میکنند

نی اگر که خم شود یکبار دیگر بچه ها

بوسه هایی هدیه  بر لبهای بابا میکنند

داغ پشت داغ تنها کار تیر و نیزه نیست

خیزران ها هم چه کاری با جگرها میکنند

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.