مردی که نه فقط او را دیدند که حتی شنیدند!
سهند ایرانمهر
این آقا_دوربینی سرگذشت عجیبی دارد، سالها پیش مصاحبهای کرده بود و از عشقش به نمایش از تلویزیون گفته بود، اینکه به همین دلیل همسرش از وی جدا شده، اینکه از خانواده همسرش بخاطر تداوم این کار کتک خورده، حتا گفته بود که خانواده همسرم در شهرستان کاری برایم دستو پا کردند و خواستند به آنجا بروم اما به آنها گفتم که دوربینها در تهران هستند نه شهرستان!
آقا دوربینی فوت و فن کارش را بلد است، رصد مراسمها و اینکه چه زاویهای را انتخاب کند که دوربینها قادر به حذفش نباشند.
چند دهه است که آقا دوربینی را میشناسیم، برای ما که در آغاز این مشاهدات، مضحک و نمایانگر نوعی اختلال شخصیتی بود، کمکم حضور او عادی شد، او هم در دنیای خود به بیتوجه به این نگاهها، کاری را میکرد که سبب خشنودیاش بود و پشتکاری مثال زدنی از خود نشان میداد، هرچه باشد دوربین « توتم» او بود و معشوقهای که در مسیر وصالش نه توجهی به ترکان تیرانداز و طعنه تیرآوران دارد و نه هراسی از طعن طاعنان و ملامت عاقلان.
حالا آقا دوربینی در حد و اندازهای بیشتر از حضور در کادر تلویزیون ظاهر شده است، اتفاقی افتاده که همه رسانهها از آن حرف میزنند، آقا دوربینی دیگر حاشیه ماجرا نیست، خود« متن» است. دست کم یک کانال تلویزیون و یک برنامه رادیویی را دیدم که با او تماس گرفتهاند و در مورد ماجرا حرف زدهاند. چیزی که آقادوربینی حتا فکرش را هم نمیکرد.
حرکت آقا دوربینی از گوشه کادر تلویزیون به مرکز همه رسانهها نماد آن تحولی است که فضای مجازی و شبکههای اجتماعی ایجاد کردهاند، حالا دیگر هیچکس « مرکز» نیست، هرکس در هرجایی میتواند جانِ خبر باشد، آقا دوربینی هم دیگر فقط گوشه ماجرا نیست. برخی از این انتقال محور یا بهتر است بگویم توزیع نقاط ثقل خرسند نیستند و یا متوجه این نیستند که دنیای « تک منبعی» به موزه سپرده شده و برخی هم بتدریج در حال تسلیم در برابر این واقعیتند.
نمی دانم خود آقا دوربینی برایش این پرسش ایجاد شده که چه شد تبدیل به موضوع اصلی شد یا نه؟ اما اگر هم نداند دستکم چند دهه تلاش او در زمانی که فکرش را هم نمیکرد به ثمر نشست و این روزها برای او که به لمحهای از نمایش چهرهاش خرسند بود، روزهای طلایی است که بعد از آن میتواند با قاطعیت بگوید:« بالاخره همه مرا دیدند، نه فقط دیدن، که حتا شنیدند!».
سهند ایرانمهر
Hamid_Masouminejad