برگ_سبز
شیخ احمد کافی
فقیری در منزل میآمد اولین چیزی که به دستشان میرسید میدادند و لو قالی جلوی درب منزل، در مهدیه، اسناد و دفترچههایی برای فقرا آمده کرده بودند و بین فقرا تقسیم میکردند
درست مثل کمیته امداد ماهانه پولی برای فقرا در نظر گرفته بودند و به ایشان میدادند؛ حدود چهار هزار خانواده ماهی یکبار از مهدیه خرجی میگرفتند و این خصلت ایشان خیلی بارز بود.
ایشان منبر خوبی داشتند برای مجالسی به تهران دعوت میشوند و به تهران میروند؛ اوایل در منزل استیجاری که در تهران داشتند دعای ندبه و منبر وعظی دایر میکنند و با استقبال زیاد مردم روبرو میشود و کمکم جمعیت زیاد، موجب اذیت همسایگان میشود لذا به فکر ایجاد پایگاهی برای این کار میافتند منزلی در تهران تهیه کرده بودند و برای حل مشکل تصمیم به فروش منزل میگیرند تا زمین مهدیه را خریداری کنند،
بازاریان تهران که متوجه مسئله میشوند مانع میشوند و با کمک ایشان زمین مهدیه خریداری میشود و کمکم توسعه یافت و در سال ۱۳۵۷ مساحت مهدیه به ۵۰۰۰ مترمربع رسید.
امام خمینی (ره) خیلی به مهدیه اعتقاد داشتند؛ اخبار شفای مریضهای زیادی که در مهدیه بهبود یافته بودند و به گوش مراجع رسیده بود و امام در یکی از نامههایشان مینویسند: " از شما میخواهم که برای من در مهدیه دعا کنید"
آیتالله مرعشی نجفی (ره) میگفتند: خدمتی که مرحوم کافی به اسلام کرد کمتر مرجعی بعد از غیبت کبری کرده است. کافی دعای ندبه را به همه شناساند. الآن مهدیههای رشت و سیرجان و گرگان و کرمان و تهران و...همه از آثار باقی مانده ایشان است
مرحوم کافی روی منبر گفتهاند: که اگر من وسط هفته مردم جنازه مرا تا جمعه نگه دارید و کنار جنازه من دعای ندبه خوانده شود و شهادت ایشان هم روز جمعه و نیمه شعبان بود، متأسفانه نگذاشتند به وصیت عمل شود و زمزمه انقلاب هم بود و ساواک میترسید که؛ تشییع جنازه کافی انقلاب را در تهران به سرانجام برساند و این اتفاق در تهران نیفتاد اما در مشهد این اتفاق افتاد.
ساواک جنازه را از مردم گرفت و سرانجام ساواک مخفیانه ایشان را در خواجه ربیع دفن کرد؛ ساواک لقب شیخ آشوبگر را به ایشان داده بود.
این شعر بود که نقش اعلامیههای ترحیم آن مرحوم گردید:
آنکه یک عمر گفت مهدی جان
داد در روز عید مهدی، جان