اداره کل هواشناسی گیلان :

اداره کل هواشناسی گیلان :

با تقویت سامانه هوای ناپایدار از عصر امروز و امشب آسمان گیلان بارانی همراه با وزش باد و احتمال رعد و برق خواهد شد.

امروز و فردا بارش باران در مناطق مرکزی و شرقی از شدت بیشتری برخوردار خواهد بود .

این شرایط جوی دست کم تا اوایل هفته آینده در این استان شمالی مستقر است.

با توجه به بارش باران های رگباری و وزش شدید باد کشاورزان اقدامات لازم را برای کاهش خسارات احتمالی  انجام دهند.

http://www.iribnews.ir/fa/news/1530673

iribnews_guilan

رسوم زیبای قدیمیهای تهران در ماه مبارک رمضان

رسوم زیبای قدیمیهای تهران در ماه مبارک رمضان

یک عزیزی  میگفت : 

در تهران قدیم، آئین و رسوم ماه مبارک رمضان برای مردم شبیه عید نوروز بود، بانوان به خانه تکانی و مردها به غبارروبی مساجد و اماکن مذهبی می پرداختند. در شب رویت هلال ماه بسیاری از خانواده ها با آب و آیینه و سبزه روی بام خانه به پیشواز ماه نو می رفتند. مردان با حفظ تمیزی و پاکیزگی به برگزاری مقدمات و اعمال ماه مبارک رمضان می پرداختند. در این ماه مردها ماه رمضان، ریش خود را کوتاه تر می کردند و زنان تا هلال ماه شوال از روبندهای بلندتر و چادرهای عبایی بدون هرگونه آرایش و زینت استفاده می کردند.

آن زمانها رسم  این بود که در ماه رمضان مغازه ها خواربار بهتری را با قیمت پایین تر عرضه می کردند و برای بهره مندی از برکات این ماه از ترازوهای دقیق و سنگ های تمام استفاده می کردند. اگر این ماه در تابستان واقع می شد که وفور نعمت بود. مردم به طور معمول چند برابر خرید می کردند و برکت ماه رمضان در خانه مردم راه پیدا می کرد.

پیش از زمانی که رادیو و تلویزیون به ایران و خانه های مردم راه پیدا کند، اعلام اوقات شرعی به شیوه های مختلف انجام می شد. دریک برهه زمانی وقت سحر و افطار با شلیک سه گلوله توپ هنگام اذان مغرب و سحر اعلام می شد. در دوره ای رسم بود یک تا دو ساعت قبل از اذان صبح مقابل مغازه ها و منازل مرتفع تر چراغ نفتی آویزان کنند تا مردم با دیدن نور آنها به تهیه سحری بپردازند. همچنین رسم بود در خانه های بزرگ که چندین خانواده دور تا دور حیاط با هم زندگی می کردند، برای جانماندن همسایگان از خوردن سحری، اولین نفری که بیدار می شد، موظف بود با کوبیدن مشت به دیوار، همسایه خود را بیدار کند و این زنجیره تا آخرین اتاق در یک حیاط ادامه داشت.

چیدن سفره افطار و افطارکردن آداب خود را داشت، اول با نصف استکان آب گرم که گاهی شیرین بود روزه خود را باز می کردند

 شام تهرانی های قدیم در ماه رمضان بیشتر از غذاهای نخوددار مثل کوفته شامی، شامی لپه و کوفته نخودچی بود که معتقد بودند روزه دار را جان دارتر و قوی تر می کند.

تهرانی های قدیم به اقتضای فصلی که در آن بودند، برای چیدن سفره های افطار غذا و نوشیدنی های مختلف از جمله فرنی، خرما، شیربرنج، حلوا، خاکشیر یخ مال، پالوده سیب با گلاب و شربت های سکنجبین، بیدمشک گلاب با تخمه شربتی تهیه می کردند.

آنها به دلیل ارزش و اهمیتی که برای دید و بازدید و افطاری دادن قائل بودند، با توجه به ذائقه و بضاعت مالی خود، غذاهایی مانند شامی کباب، شامی لپه، چلوکباب و...را نیز برای افطار تهیه می کردند و در مراسم دید و بازدیدها و شب نشینی هایشان تدارک می دیدند. چه صفایی داشت

 نانوایان در این ماه سعی در افزایش کیفیت نان داشتند و نان سنگک از نان های پرطرفدار بود.

در این ایام مردان تهرانی پس از افطار نیز در مساجد و حاضر می شدندو از سخنرانی های این ماه بهره مند می شدند، ترنا بازی (یک بازی باستانی)، رفتن به قهوه خانه ها و زورخانه ها نیز از کارهای معمول پس از افطار بود.

زورخانه ها از افطار تا سحر میزبان پهلوانان و علاقه مندان بود و از آن به نظر اهالی زورخانه، اولاد پیامبر(ص) بر تمام پیشکسوتان برتر بودند، در این ماه افرادی از سلاله آل الله(ص) ارجحیت و اولویت ورود به گود زورخانه را داشتند. ضرب و زنگ زورخانه نیز در این ایام تغییر می کرد و در شب های قدر و شهادت حضرت امیرالمومنین(ع) به زمزمه «منم منم گدای علی، علی، علی» تبدیل می شد.

در این ماه انواع مختلف حلوا و آش جزو نذورات مردم بود و هرکس به اقتضای وضعیت خود خود، برای باقیات صالحات و فاتحه اهل قبور و طلب آمرزش دو، سه ساعت مانده به افطار آش و حلوایش را آماده می ساخت و نیم ساعت مانده به افطار، حداقل برای هفت خانه نذری می فرستاد.

 در تهران قدیم نزدیک به غروب شب اول ماه شوال، مردم از لحظه غروب تا یک ساعت از شب روی بام ها و گل دسته ها و بلندی ها رفته و به دنبال ماه شوال بودند. اگر ماه را به صورت دست جمعی می دیدند، فردایش را عید می گرفتند وگرنه منتظر رسیدن تلگراف از کربلا و نجف می شدند و اگر خبری نمی رسید خودشان تلگرافی را به علما فرستاده و کسب تکلیف می کردند.

بسیاری از این آداب و رسوم در مناسبت ها و ایام خاص به دلیل وفاداری و پیروی نسل در نسل، جزئی از فرهنگ مردم کشور ما محسوب می شد و حال در این دوران هیچ خبری از آن رسوم و فرهنگ اصیل نیست. عادات و رفتارهایی که اگر هم چنان پابرجا بودند، می توانستند برکت و صفا و صمیمیت گذشته ها را در منازل و فضای زندگی خانواده ها در این ماه پربرکت و ویژه به خانواده ها برسانند

اون روزها مردم خدا ترس بودن و دلیل خوشبخیشون هم همین بود

روحشون شاد که سینه به سینه این رسوم را به ما رساندند

karballa313

دوستی مثل....

http://uupload.ir/files/x1wz_%D8%AF%D9%88%D8%B3%D8%AA%DB%8C_%D9%85%D8%AB%D9%84.jpg

دوستی مثل

اسناد کهنه است؛

قدمت تاریخ آن را قیمتی می کند.

گوته

حکایت عابد هفتاد ساله و زن بدکاره

حکایت عابد هفتاد ساله و زن بدکاره

عابدی از فرط عبادت خالصانه باعث اذیت شیطان شده بود و او هر چه میکرد نمی توانست عابد را از یاد خدا بازدارد ، روزی یکی از یاران شیطان نقشه ای زیرکانه کشید و گفت : تنها راه نفوذ بر این عابد از راه عبادت اوست

پس شیطان به شکل جوانی عابد و درمانده در خانه او را به صدا درآورد ، عابد از دل رحمی جایی برای عبادت به این جوان داد. بعد از گذشت چندین روز عابد تنها از این جوان عبادت می دید ، در عجب شد که خدا بنده های خیلی بهتر از من نیز دارد . هر چه میکرد از جوان سؤال کند ، جوان نماز بعدی را مشغول میشد ، به ناچار عابد جوان را قسم جلاله داد که جواب او را بدهد ، جوان پس از نماز گفت :سؤالت را بگو تا به عبادتم برسم . عابد گفت: جوان تو را به خدا بگو چگونه به این مقام و درجه از عبادت رسیدی ؟! جوان عابد(شیطان) پاسخ داد: من گناهی مرتکب شدم و از سوز و گداز و پشیمانی از آن گناه توبه کردم و حالا هر زمان به یاد آن گناه می افتم باز توبه میکنم و به این درجه از نزدیکی به خدا رسیدم ، اگر میخواهی به درجه من برسی باید بروی  با زنی فاحشه گناه کنی و بعد توبه نمائی تا به این مقام برسی ! عابد به ناچار گفت :هر چه تو بگویی! عابد گفت:پول ندارم چگونه به شهر روم؟ جوان عابد(شیطان) چند دینار به او داد و عابد راهی شهر شد .

به شهر رفت و سراغ خانه زن فاحشه را از مردم گرفت و مردم به خیال اینکه عابد برای نصیحت و ارشاد فاحشه آمده است نشانی را به او گفته و عابد به منزل زن فاحشه رسید.

زن فاحشه به سیمای عابد نگریست ، دید که زهد و تقوی از آن میبارد وآمدنش به اینجا عادی نیست .از مرحمت خدا که به دلش افتاده بود از عابد پرسید:برای چه به اینجا آمدی ، تا نگویی نمیگذارم دست بر من بزنی! عابد گفت: تو پول خود را بستان و کار به بقیه چیزها نداشته باش. فاحشه گفت: تا ماجرا را نگویی نزد تو نمی آیم! عابد ماجرای جوان عابد(شیطان) را برای زن بازگفت. زن پرسید : اگر در حال گناه از دنیا رفتی و فرصت توبه پیدا نکردی چه؟؟!! از آن گذشته پارچه پاره نشده بهتر است یا پارچه پاره شده ای که دوخته شده و وصله شده؟؟ ممکن است آن جوان عابد شیطان بوده باشد ! برو به عبادتگاهت اگر آن جوان هنوز در حال عبادت بود من همین جا در اختیار توام. عابد در فکر فرو رفت و به حرف فاحشه عمل کرد ولی جوان عابد(شیطان) را در خانه اش ندید و یقین کرد او شیطان بوده و از این فکر نزد خدا توبه نمود و آن زن فاحشه را بسیار دعا کرد .

آمده است که شب آخر عمر آن زن فرا میرسد و از دنیا میرود .صبح به پیامبر آن زمان وحی میرسد که به تشییع جنازه آن زن برود. وقتی به در خانه او میرسد مردم میپرسند:ای پیغمبر برای چه در خانه این زن فاحشه آمده ای .نبی میگوید :برای تشییع جنازه زنی از اولیاء حق آمده ام. مردم میگویند: او فاحشه ای بیش نبود. نبی سرش را به آسمان میکند و میگوید : خدایا تو گویی یکی از اولیای من مرده و مردم گویند او فاحشه بوده ، قضیه چیست؟؟

وحی رسید : ای نبی من ،هم مردم راست گویند و هم من! او تا چندی پیش فاحشه بود ولی بعد از اینکه عابد را از گناه باز میدارد ، پشت در خانه خود نشسته و با خود میگوید : ای بدبخت تو به عابد گفتی اگر در حال گناه مردی چه ، حال که خود از او پست تری و عمری دامنت آلوده بوده ، تو چرا توبه نمیکنی قبل از اینکه با این دامن آلوده نزد خدا بروی؟؟ از آن شب آن زن توبه کرد و از گناه برگشت و با من(خدا) آشتی کرد و مشغول عبادت گردید

karballa313