روزی همسر ملانصرالدین از او پرسید:

روزی همسر ملانصرالدین از او پرسید:

فردا چه می کنی؟

گفت: اگر هوا آفتابی باشد به مزرعه میروم و اگر بارانی باشد به کوهستان میروم و علوفه جمع می کنم...

همسرش گفت: بگو ان شاءالله

او گفت: ان شاءالله ندارد فردا یا هوا آفتابی است یا بارانی !

از قضا فردا در میان راه راهزنان رسیدند و او را کتک زدند.

ملانصرالدین نه به مزرعه رسید و نه به کوهستان و مجبور شد به خانه بازگردد...

پشت در همسرش گفت: کیست؟

جواب داد: ان شاالله منم !

loulemancity

انتخابات 96

http://s8.picofile.com/file/8292723292/16305281878403832448.jpg

http://s8.picofile.com/file/8292723300/35233658645984334557.jpg

http://s8.picofile.com/file/8292723334/54066674821016388835.jpg

انتخابات 96

این دست هابه شمارای دادند پس حواستان به اینها باشد

همه آدمها ظرفیت بزرگ شدن را ندارند

همه آدمها

ظرفیت بزرگ شدن را ندارند

اگر بزرگشان کنیم

گم می شوند و

دیگر نه شما را می بینند و

نه خودشان را...

بیاییم به اندازه آدم ها

دست نزنیم.

سیمین بهبهانی

انتخابات_96

http://s9.picofile.com/file/8292722792/14156307045229815997.jpg

http://s9.picofile.com/file/8292722768/08508042868992367844.jpg

http://s8.picofile.com/file/8292722734/1392122812463929_PhotoL.jpg

http://s8.picofile.com/file/8292722718/46.jpeg

انتحابات 96

این دست هابه شمارای دادند پس حواستان به اینها باشد

مورد داشتیم

مورد داشتیم عروسه رفته تو گوشی مادر شوهرش،اسم خودشو همراه اول ذخیره کرده

حالا هر روز به مادرشوهرش پیامک میده که:

«با عروس خود مهربان باشید و به او نیکی کنیدباشد که رستگار شوید و عذاب الهی شامل حالتان نشود...»