گویند در عصر سلیمان نبی:

گویند در عصر سلیمان نبی پرنده اى براى نوشیدن آب به سمت برکه اى پرواز کرد،اما چند کودک را بر سر برکه دید، پس آنقدر انتظار کشید تا کودکان از آن برکه متفرق شدند.همین که قصد فرود بسوى برکه را کرد، اینبار مردى را با محاسن بلند و آراسته دید که براى نوشیدن آب به آن برکه مراجعه نمود .پرنده با خود اندیشید که این مردى باوقار و نیکوست و از سوى او آزارى به من مُتصور نیست.پس نزدیک شد، ولی آن مرد سنگى به سویش پرتاب کرد و چشم پرنده معیوب و نابینا شد.شکایت نزد سلیمان برد.پیامبر آن مرد را احضار کرد، محاکمه و به قصاص محکوم نمود و دستور به کور کردن چشم داد.آن پرنده به حکم صادره اعتراض کرد و گفت:چشم این مرد هیچ آزارى به من نرساند،بلکه ریش او بود که مرا فریب داد!و گمان بردم که از سوى او ایمنم پس به عدالت نزدیکتر است اگر محاسنش را بتراشیدتا دیگران مثل من فریب ریش او را نخورند...

علامه دهخدا

۴۰ هزار و ۳۱۱ ازدواج در ۸ ماهه امسال در خراسان رضوی ثبت شد

۴۰ هزار و ۳۱۱ ازدواج در ۸ ماهه امسال در خراسان رضوی ثبت شد

نیری، مدیرکل ثبت احوال خراسان رضوی:

هم‌اکنون سن طلاق در مردان در خراسان‌رضوی 34.8 و در زنان 29.8 سال است. سال گذشته 47 درصد طلاق‌ها در خراسان رضوی در 5 سال ابتدایی زندگی مشترک بوده و متوسط طول مدت ازدواج‌های منتهی شده به طلاق در این استان 8 سال است.

در 8 ماهه امسال 40 هزار و 311 ازدواج در خراسان رضوی ثبت شده است.این آمار نشان از این دارد که به ازای هر هزار نفر 9.2 ازدواج در استان رخ داده است.

میانگین سن مردان در زمان ازدواج 27.8 و زنان 22.5 سال بوده است.

شهرآرا نیوز:

علیرغم آلودگی شدید هوا

http://s8.picofile.com/file/8279893592/%D8%B9%D9%84%DB%8C%D8%B1%D8%BA%D9%85_%D8%A2%D9%84%D9%88%D8%AF%DA%AF%DB%8C.jpg

علیرغم آلودگی شدید هوا، عرضه بنزین سوپر در جایگاه‌های سوخت در مشهد به‌دلیل نبود این ماده سوختی چند روزی است که متوقف شده است

صدا و سیما

شهرآرا نیوز:

برگ_سبز

برگ_سبز

جوراب کهنه پس از مرگ

شخصی به پسرش وصیت کرد که پس از مرگم جوراب کهنه ای به پایم بپوشانید،میخواهم در قبر در پایم باشد

وقتی که پدرش فوت کرد و جسدش را روی تخته شست و شوی گذاشتند تا غسل بدهند، پسر وصیت پدر خود را به به عالم اظهار کرد

ولی عالم ممانعت کرد و گفت: طبق اساس دین ما ، هیچ میت را به جز کفن چیزی دیگری پوشانیده نمی شود!

ولی پسر بسیار اصرار ورزید تا وصیت پدرش را بجای آورند، سر انجام تمام علمای شهر یکجا شدند و روی این موضوع مشورت کردند، که سر انجام به مناقشه انجامید

در این مجلس بحث ادامه داشت که ناگهان شخصی وارد مجلس شد و نامه پدر را به دست پسر داد، پسر نامه را باز کرد، معلوم شد که نامه (وصیت نامه) پدرش است و به صدای بلند خواند:

پسرم! میبینی با وجود این همه ثروت و دارایی و باغ و ماشین واین همه امکانات وکارخانه  حتی اجازه نیست یک جوراب کهنه را با خود ببرم

یک روز مرگ به سراغ تو نیز خواهد آمد، هوشیار باش، به توهم اجازه یک کفن بیشتر نخواهند داد. پس کوشش کن از دارایی که برایت گذاشته ام استفاده کنی و در راه نیک و خیر به مصرف برسانی و دست افتاده گان را بگیری ✨ زیرا یگانه چیزی که با خود به قبر خواهی برد همان اعمالت است

Tebyan