دو روایت از مدرسهای در مشهد که رهبر انقلاب در آن درس میخواند
روایت رهبر انقلاب درباره دارالتعلیم:
دبستانی که من در مشهد میرفتم، معلم آن، مرحوم میرزا حسین تدین کرمانی بود.
تنها مدرسه دینی مشهد هم مدرسه ایشان بود، به نام «دارالتعلیم دیانتی». بنده شش سال در این مدرسه زیر دست آقای تدین درس خواندم.
ما در مدرسه محلی داشتیم به نام قصاصگاه، که بچهها در آنجا مجازات میشدند؛ بنده هم در همانجا یکبار قصاص شدم!
آنجا، هم محل مجازات بچهها بود، هم نوعی زبالهدانی؛ یعنی بچهها خربزه یا هندوانه میخوردند و پوستهایش را باید در آنجا میریختند.
حمزه وحدت، معلم ورزش مقام معظم رهبری:
این مدرسه معلمانی جدی داشت که همهشان مذهبی بودند و تعالیم دینی در این مدرسه حرف اول را میزد.
حتی در آن زمان، حسابداری سیاق هم برای خمس و زکات استفاده و در آنجا تدریس میشد.
من معلم ورزش رهبری در دارالتعلیم دیانتی بودم. همان طور که الان هم میبینید بسیار تیزهوش و علاقهمند هستند.
ایشان هم به ورزش خیلی علاقه داشتند. آن مدرسه در آن زمان تنها مدرسه اسلامی مشهد بود که بعدها، افراد سرشناس و باسوادی را به جامعه تحویل داد.
شهرآرا نیوز:
روزی روباهی با موبایل داشت شماره میگرفت
زاغ گفت اونجا آنتن نمیده
بده بالای درخت برات بگیرم
روباه گوشی رو انداخت
زاغ گفت:این جای پنیری که ازم دزدیدی
کمی تفکر
آدمی اگر پیامبر هم باشد
از زبان مردم آسوده نیست،
زیرا
اگر بسیار کار کند،میگویند احمق است
اگر کم کار کند میگویند تنبل است
اگر بخشش کند میگویند افراط میکند
اگر جمع گرا باشد میگویند بخیل است
اگر ساکت و خاموش باشد میگویند لال است
اگر زبان آوری کند میگویند وراج و پر گوست
اگر روزه برآرد و شبها نماز بخواند،
میگویند ریا کار است و اگر نکند،
میگویند کافر و بی دین است!
لذا نباید بر حمد و ثنای مردم اعتنا کرد
و جز خداوند نباید از کسی ترسید،
هر آنچه باشید که دوست دارید شاد باشید!
مهم نیست این شادی چگونه قضاوت میشود.
شلغم دارای مزاج گرم و معتدل بوده و ضمن خاصیت صاف کنندگی سینه، برای مبتلایان به سرفه نیز مفید است.
از آنجایی که شلغم نفاخ و دیرهضم میباشد بهتر است آن را با آویشن یا زیره مصرف کنید.
Tebyan
فوق العاده زیبا و قابل_تامل
یکی از جانبازان_شیمیایی تعریف میکرد وقتی از جبهه برای مرخصی برگشتم راننده ی آژانس از من کرایه دوبرابر گرفت چون لباسهام خاکی بود و پول_کارواش رو هم ازم گرفت.
یک روز هم داخل تاکسی تو اتوبان بخاطر بیماری شیمیاییم حالت تهوع داشتم راننده نگه داشت تا کنار اتوبان استفراغ کنم و وقتی برگشتم راننده با کلی اخم حرکت_کرد و گفت ماشینم کثیف_نشه ها و بخاطر توقف ک باعث شدی از اون ور دیرتر نوبت و مسافر سوار کنم باید یه کمی یشتر کرایه پرداخت کنی
وقتی برای درمان رفتم ایتالیا تو بیمارستان شهر رم بستری بودم فامیلی پرستار مالدینی بود اولش فکر کردم تشابه اسمی هست ولی بعد پرسیدم فهمیدم واقعا خواهر پایولو_مالدینی فوتبالیست اسطوره_ای ایتالیا ست،
ازش خواستم که یه عکس_یادگاری از برادرش بهم بده و او قول داد که فردا صبح میده ولی صبح که از خواب بیدار شدم دیدم پایولو_مالدینی با یه دسته گل دو_ساعتی میشه بالا سرم نشسته و بیدارم نکرده بود تا خودم بیدار شم.
شب خواهرش بهش زنگ زده بود و گفته بود که یک جانباز_ایرانی عکس یادگاری از تو میخواد و اون مسیر ششصد کیلومتری میلان تا رم رو شبانه آمده بود تا یه عکس یادگاری واقعی با یه جانباز کشور بیگانه بندازه و از اون تجلیل کنه...
واقعا انسانیت محدودبه دین_ﻣﺬﻫﺐ ﻧﻴﺴﺖ...