از آن روزی که دل با گیسوی جانان گره خورده
تمام روزهایم با شب هجران گره خورده
به رخ میافکنی زلف سیاه خویش و حیرانم
که در آیین حسنت کفر با ایمان گره خورده
هوای دیدگانم بینگاه گرم تو ابریست
ببین مژگان من با نمنم باران گره خورده
اسیر تندبادم در کنار لانهای ویران
نگاهم با نگاه سهرهای لرزان گره خورده
حذر از آه من کن، آه ای رویای دریایی،
که امشب این نسیم درد، با طوفان گره خورده...
سعید_سلیمان_پور
bolfozool