یادی_از_شهدا
شهیدی که با یک کلمه 4 اسیر گرفت
حاج موسی شدیداً از فروش اجناسی که باعث تقویت رژیم پهلوی میشد خودداری میکرد و تغییر محل کارش از این روستا به آن روستا برای نزدیکانش تعجبآور بود چون قبل از اینکه نیت اقتصادی داشته باشد شرایط فرهنگی و سیاسی چنین اقتضا میکرد که هر از گاهی جهت ارشاد مردم تغیر مکان دهد. وی با اندک سرمایه ای که داشت نیاز تهیدستان و فقیران برطرف میکرد و نمیگذاشت به خاطر عدم تمکن مالی به دام کمونیستها بیفتند. او در کنار کسبوکارش اقدام به پخش کتب مذهبی و رساله حضرت امام می نمود. در واقع مغازه او کانون گرمی جهت تبلیغ و نشر احکام اسلامی بود.
خاطره شهید از فتح خرمشهر:
ساعتی از آزادسازی خرمشهر میگذشت که وارد خرمشهر شدم. روی سکویی نشستم تا خستگی در کنم. لحظه ای بعد ۴ نفر دیگر هم کنار من نشستند. اسلحه یکی از آنها روی پایم بود و ناراحتم میکرد. گفتم: «برادر اسلحه رو بردار.»
تا گفتم برادر، هر ۴ نفر که بر خلاف من مسلح بودند، اسلحه ها را جلو من انداختند و بلند گفتند: «دخیل یا خمینی!»
شهید_حاج_موسی_رضازاده
Tebyan