یادی_از_شهدا

http://s9.picofile.com/file/8268781818/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF%DB%8C_%DA%A9%D9%87_%D8%A8%D8%A7_%DB%8C%DA%A9_%DA%A9%D9%84%D9%85%D9%87_4_%D8%A7%D8%B3%DB%8C%D8%B1_%DA%AF%D8%B1%D9%81%D8%AA.jpg

یادی_از_شهدا

شهیدی که با یک کلمه 4 اسیر گرفت

حاج موسی شدیداً از فروش اجناسی که باعث تقویت رژیم پهلوی می‌شد خودداری می‌کرد و تغییر محل کارش از این روستا به آن روستا برای نزدیکانش تعجب‌آور بود چون قبل از اینکه نیت اقتصادی داشته باشد شرایط فرهنگی و سیاسی چنین اقتضا می‌کرد که هر از گاهی جهت ارشاد مردم تغیر مکان دهد. وی با اندک سرمایه ای که داشت نیاز تهی‌دستان و فقیران برطرف می‌کرد و نمی‌گذاشت به خاطر عدم تمکن مالی به دام کمونیست‌ها بیفتند. او در کنار کسب‌وکارش اقدام به پخش کتب مذهبی و رساله حضرت امام می نمود. در واقع مغازه او کانون گرمی جهت تبلیغ و نشر احکام اسلامی بود.

خاطره شهید از فتح خرمشهر:

ساعتی از آزادسازی خرمشهر می‌گذشت که وارد خرمشهر شدم. روی سکویی نشستم تا خستگی در کنم. لحظه ای بعد ۴ نفر دیگر هم کنار من نشستند. اسلحه یکی از آن‌ها روی پایم بود و ناراحتم می‌کرد. گفتم: «برادر اسلحه رو بردار.»

تا گفتم برادر، هر ۴ نفر که بر خلاف من مسلح بودند، اسلحه ها را جلو من انداختند و بلند گفتند: «دخیل یا خمینی!»

شهید_حاج_موسی_رضازاده

Tebyan

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.