یک روز با حاشیه...
با همه کارهایی که انجام شده اما هنوز هم حاشیه شهر مشهد را باید «حاشیه»خواند؛ با همه وعدههای پرطمطراق آقایان مسئول که آمدند چند روزی را در مشهد گذراندند و رفتند، هنوز حاشیه به متن شهر تبدیل نشده است.
میگفتند ٣ ساله حاشیه شهر مشهد را سر و سامان میدهیم اما نه از اقدام و عمل خبری شد و نه اندک بودجه از پایتخت راهی مشهد شد تا زخم کهنه حاشیهنشینها را التیام بخشد.
ادامه گزارش را در سایت شهرآراآنلاین بخوانید:
http://shahraraonline.com/news/69494
خدا رحمتش کنه
انسانی وارسته بود
برای آمرزش همه اسیران خاک
صلوات
Loulemancity
تسلیت ما را نیز پذیراباشیدمارا درغم خودشریک بدانید
مدیریت وبلاک (عشق من لولمان)
http://eshghemanloleman.blogsky.com/
هادی لطفی مشهدمقدس
طرف کولرش میسوزه، هر هشت تا بچه شو میگیره میزنه، میگن چرا بچه ها رو میزنی؟
میگه:صدبارگفتم هشت نفری زیرکولرنخوابید به موتورش فشارمیاد!!
طنز گل آقا
پیکر گلبارنژاد، فردا پنجشنبه به میهن بازمی گردد
پیکرپاک ملی پوش جانباز کاروان منا، فردا، یکم مهرماه از طریق فرودگاه امام خمینی(ره)به میهن بازمی گردد
خبرگزاری صداوسیما
داستان_کوتاه
یک شب مار بزرگی برای پیدا کردن غذا وارد دکان نجاری شد، عادت نجار این بود که موقع ترک کارگاه وسایل کارش را روی میز بگذارد. آن شب، نجار اره اش را روی میز گذاشته بود. همینطور که مار گشت می زد بدنش به اره گیر کرد و کمی زخم شد. مار خیلی عصبانی شد و برای دفاع از خود اره را گاز گرفت. این کار سبب خون ریزی دور دهانش شد و او که نمی فهمید که چه اتفاقی افتاده، از اینکه اره دارد به او حمله می کند و مرگش حتمی است تصمیم گرفت برای آخرین بار از خود دفاع کرده و هر چه شدیدتر حمله کند. او بدنش را به دور اره پیجاند و هی فشار داد. صبح که نجار به کارگاه آمد روی میز به جای اره، لاشۀ ماری بزرگ و زخم آلود دید که فقط و فقط بخاطر بی فکری و خشم زیاد مرده است.
ما در لحظۀ خشم می خواهیم به دیگران صدمه بزنیم ولی بعد متوجه می شویم که به جز خودمان کس دیگری را نرنجانده ایم و موقعی این را درک می کنیم که خیلی دیر شده. زندگی بیشتر احتیاج دارد که گذشت و چشم پوشی کنیم، از اتفاقها، از آدمها، از رفتارها، از گفتارها و به خودمان یادآوری کنیم، گذشت و چشم پوشی.
zendegisalam