روباه خلاق و کلاغ

http://s9.picofile.com/file/8267973484/%D8%B1%D9%88%D8%A8%D8%A7%D9%87_%D8%AE%D9%84%D8%A7%D9%82_%D9%88_%DA%A9%D9%84%D8%A7%D8%BA.jpg

روباه خلاق و کلاغ

کلاغ که قالب پنیری در نوک داشت، روی درخت نشسته بود. روباهی که از زیر درخت داشت تردد می‌کرد با دیدن کلاغ گفت: چه قوی ناز و خوشگلی، دو تا برکه آن طرف‌تر هم، تعدادی قو زندگی می‌کنند، ولی هیچ‌کدام نه تناسب اندام تو را دارند، نه زیبایی تو را.

کلاغ با تعجب به دیگر شاخه‌های درخت نگاه کرد و وقتی دید پرنده دیگری روی شاخه‌های درخت نیست و منظور روباه از قو، خود کلاغ است، پنیر را انداخت جلوی پای روباه و گفت: تو برای چند گرم پنیر، خودت را کشتی! اگر پای شیشلیک و جوجه کباب وسط بود چه‌کار می‌کردی؟ این پنیر را بخور، نوش جانت! ولی در عوض یک آقایی در حقم کن...

ادامه این ماجرا را در شهرآرا آنلاین بخوانید

shahraraonline.com/news/69446

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.