تحصیلات مطلقا هیچ ربطی به شعور ندارد"
محله ما یک رفتگر دارد ، صبح که با ماشین از درب خانه خارج میشوم سلامی گرم میکند و من هم از ماشین پیاده میشوم و دستی محترمانه به او میدهم ، حال و احوال مرا میپرسد و مشغول کارش میشود .
همسایه طبقه زیرین ما نیز دکتر جراح است ، گاهی اوقات که درون آسانسور میبینمش سلامی میکنم و او فقط سرش را تکان میدهد و درب آسانسور باز نشده برای بیرون رفتن خیز میکند .
به شخصه اگر روزی برای زنده ماندن نیازمند این دکتر شوم ، جارو زدن سنگ قبرم به دست آن رفتگر به شدت لذتبخش تر از طبابت آن دکتر برای ادامه حیاتم است .
"خاطره ای زیبا از پروفسور سمیعی"....