نه بخاطر....

نه بخاطر آفتاب

نه بخاطر حماسه

بخاطر سایه ی بام کوچکش

بخاطر ترانه ای کوچک تر از دست های تو

نه بخاطر جنگل ها

نه بخاطر دریا

بخاطر یک برگ

بخاطر یک قطره

روشن تر از چشم‌های تو

نه بخاطر دیوارها

بخاطر یک چپر

نه بخاطر همه انسان‌ها

بخاطر نوزادِ دشمنش شاید

نه بخاطر دنیا

بخاطر خانه ی تو

بخاطر یقینِ کوچکت

که انسان دنیائی‌ست

بخاطر آرزوی یک لحظه ی من که پیشِ تو باشم

بخاطر دستهای کوچکت در دست‌های بزرگِ من

بخاطر پرستوئی در باد، هنگامی که تو هلهله می‌کنی

بخاطر یک سرود

بخاطر یک قصه در سردترینِ شبها،

تاریکترینِ شب‌ها

بخاطر عروسک‌های تو

نه بخاطر انسان‌های بزرگ

بخاطر سنگفرشی که مرا به تو می رساند

نه بخاطر شاهراه های دوردست

بخاطر ناودان، هنگامی که می بارد

بخاطر کندوها و زنبورهای کوچک

بخاطر جارِ بلند ابر در آسمانِ بزرگ آرام

بخاطر تو

بخاطر هر چیز کوچک و هر چیز پاک به خاک افتادند

به یاد آر

عموهایت را می گویم...

احمد_شاملو

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.