شعری از شوهر مظلوم

شعری از شوهر مظلوم

از آن روزی که اینترنت بنا شد

زن خونه ز مرد خود جدا شد

نه چای آماده و نه استکانی

دریغ از پختن یک لقمه نانی

سر صبحی که پی جو تا سحرگاه

موبایلش روشنه هر گاه و بی گاه

گهی اینترنت و واتس آپ و گه

پیامک میزنه این خط به اون خط

خیالش نی بچه ش داره میمیره

خوراکش خورده یا اینکه نخورده

خیالش نی که مردش خسته و زار

میاد خونه شبانگاهان سر کار

سرش توی موبایلش هی میخنده

پیامک میزنه خالی میبنده

بجای همدمی با مرد خونه

موبایلا روز و شب همدمشونه

الهی این موبایلا را تو بشکن

دل بیچاره ی مردا رو نشکن

قدیما مرد و زن همراه و همدل

حالا همدم شده خط ایرانسل

الهی کابل اینترنت جدا شه

موبایل از دست این زن ها رها شه.

khandepare

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.