شیر هم که باشی موقع مواجهه با جماعت گاو باید فرار کنی

http://s1.picofile.com/file/8261519076/%D8%B4%DB%8C%D8%B1_%D9%87%D9%85_%DA%A9%D9%87_%D8%A8%D8%A7%D8%B4%DB%8C_%D9%85%D9%88%D9%82%D8%B9_%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AC%D9%87%D9%87_%D8%A8%D8%A7_%D8%AC%D9%85%D8%A7%D8%B9%D8%AA_%DA%AF%D8%A7%D9%88_%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF_%D9%81%D8%B1%D8%A7%D8%B1_%DA%A9%D9%86%DB%8C.jpg

شیر هم که باشی موقع مواجهه با جماعت گاو باید فرار کنی

zendegisalam

خدایا حواست هست؟

خدایا حواست هست؟
صدای هق هق گریه هایم از گلویی می آید که تو از رگش به من نزدیکتری!
گفتم: خدای من، دقایقی بود در زندگانیم که هوس می کردم سر سنگینم را که پر از دغدغه دیروز بود و هراس فردا بر شانه های صبورت بگذارم، آرام برایت بگویم و بگریم، در آن لحظات شانه های تو کجا بود؟
گفت: عزیز تر از هر چه هست، تو نه تنها در آن لحظات دلتنگی که در تمام لحظات بودنت بر من تکیه کرده بودی، من آنی خود را از تو دریغ نکرده ام که تو اینگونه هستی. من همچون عاشقی که به معشوق خویش می نگرد، با شوق تمام لحظات بودنت را به نظاره ات نشسته بودم.
گفتم: پس چرا راضی شدی من برای آن همه دلتنگی، اینگونه زار بگریم؟
گفت: عزیزتر از هر چه هست، اشک تنها قطره ای است که قبل از آنکه فرود آید عروج می کند، اشکهایت به من رسید و من یکی یکی بر زنگارهای روحت ریختم تا باز هم از جنس نور باشی و از حوالی آسمان، چرا که تنها اینگونه می شود تا همیشه شاد بود.
گفتم: آخر آن چه سنگ بزرگی بود که بر سر راهم گذاشته بودی؟
گفت: بارها صدایت کردم، آرام گفتم از این راه نرو که به جایی نمی رسی، تو هرگز گوش نکردی و آن سنگ بزرگ فریاد بلند من بود که عزیزتر از هر چه هست، از این راه نرو که به ناکجا آباد هم نخواهی رسید.
گفتم: پس چرا آن همه درد در دلم انباشتی؟ گفت: روزیت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی، پناهت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی، بارها گل برایت فرستادم، کلامی نگفتی، می خواستم برایم بگویی آخر تو بنده من بودی چاره ای نبود جز نزول درد که تو تنها اینگونه شد که صدایم کردی.
گفتم: پس چرا همان بار اول که صدایت کردم درد را از دلم نراندی؟
گفت: اول بار که گفتی "خدا" آنچنان به شوق آمدم که حیفم آمد بار دگر خدای تو را نشنوم، تو باز گفتی خدا و من مشتاق تر برای شنیدن خدایی دیگر، من اگر می دانستم تو بعد از علاج درد هم بر خدا گفتن اصرار می کنی همان بار اول شفایت می دادم.
گفتم: مهربانترین خدا! دوست دارمت ...
گفت: عزیز تر از هر چه هست من دوست تر دارمت ...
واین بیت بسیار زیبا از خدای غزل حافظ شیرازی تقدیم شما:
سایه ی معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد؟
ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود

دادستان تهران مطرح کرد؛

http://s2.picofile.com/file/8261518684/%D8%AF%D8%A7%D8%AF%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86_%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86_%D9%85%D8%B7%D8%B1%D8%AD_%DA%A9%D8%B1%D8%AF.jpg

دادستان تهران مطرح کرد؛

موضوع پرونده بانک ملت جابجایی هشتصد میلیارد تومان است

دادستان تهران گفت: موضوع پرونده بانک ملت جابجایی هشتصد میلیارد تومان است و در مورد نحوه اقدامات متهمان از وزیر اقتصاد و رییس کل بانک مرکزی گزارش خواستیم.

http://www.yjc.ir/fa/news/5707929

خدای حکیم، می­داند که رسالت خود را کجا قرار دهد

خدای حکیم، می­داند که رسالت خود را کجا قرار دهد و چه کسی را به عنوان جانشین خود بر روی زمین برگزیند، تا عهده­دار هدایت مردم و نجات آن­ها از گمراهی شده و وظیفه­ی سنگین پیامبری را به­طور شایسته ادا کند.

در این مقاله فقط به معرفی معجزات حضرت موسی(ع) که جهت هدایت فرعون و اطرافیانش آورد، می­پردازیم و قبل از بیان این معجزات، به دو مطلب مهم، پیرامون معجزه اشاره می­کنیم:

از جمله معجزات بارز حضرت موسی(ع)، تبدیل شدن عصای او به اژدها (مار بزرگ) و یدبیضا (دست درخشان) است که خدای متعال در قرآن به آن­ها اشاره کرده است. بر اساس آیات سوره­ی طه، هنگامی که خداوند در سرزمین مقدّس طوی، موسی را به پیامبری برگزید، دو معجزه­ی آشکار نیز به او عطا کرد:   

خدای متعال به موسی(ع) فرمود: «چه چیزی در دست راست تو است، موسی(ع) در جواب عرض کرد: این عصای من است، بر آن تکیه می­زنم، با آن برگ درختان را برای گوسفندانم می­ریزم و نیازهای دیگری را نیز با آن برطرف می­کنم.»

خدای متعال به موسی دستور داد که عصایش را به زمین بیندازد: «أَلْقِها یا مُوسى! فَأَلْقاها فَإِذا هِی حَیةٌ تَسْعى»

«اى موسى! آن را بیفکن؛ پس موسى آن(عصا) را افکند، که ناگهان اژدهایی شد که به هر سو می­شتافت.»

حضرت موسی این دستور الهی را سریعاً انجام ­داد و عصایش به صورت مار عظیمی در ­آمد؛ سپس به موسی دستور داده شد که آن را بگیرد، بدون اینکه ترسی در دل داشته باشد؛ تا به صورت اولیه(چوب دستی) در بیاورد

بعد از معجزه­ی عصا، خداوند جهت عطای معجزه­ی دیگر، به موسی فرمان دیگری می­دهد:

«وَ اضْمُمْ یدَکَ إِلى‏ جَناحِکَ تَخْرُجْ بَیضاءَ مِنْ غَیرِ سُوءٍ آیةً أُخْرى»

«دستت را در گریبانت ببر، تا سفید و بى‏عیب بیرون آید؛ این نشانه­ی دیگرى (از سوی خداوند) است.»

این سفیدی و درخشانی دست، به خاطر درد و مرض، مثل پیسی و مشکلات پوستی نیست؛ بلکه نشانه­ای از اعجاز و قدرت الهی است.

بعد از اعجاز موسی(ع) که حق از باطل روشن شد، فرعون و ساحران او  شکست خورده و احساس شرم و حقارت نمودند. ساحران که آشنایی کامل به فنون سحر و جادوگری داشتند، هیبت و عظمت این اعجاز واقعی را دیدند، و فهمیدند که این کار موسی از جنس سحر آن­ها نبود؛ در نتیجه به خدای موسی ایمان آوردند و حتی تهدید فرعون تأثیری در وجود آن­ها نگذاشت و با اخلاص تمام در راه خدا ایستادگی کردند؛ چرا که واقعیت را دریافته بودند؛ ولی فرعون نه تنها ایمان نیاورد، بلکه موسی را نیز ساحر خواند و ساحران را در تسلط به منطقه، همدست موسی خواند؛ زیرا بزرگ­ترین شکست فرعون، ایمان ساحران در انظار آن جمعیت عظیم بود.

سم فروشی یا سوپر مارکت

http://s1.picofile.com/file/8261518084/%D8%B3%D9%85_%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%B4%DB%8C_%DB%8C%D8%A7_%D8%B3%D9%88%D9%BE%D8%B1_%D9%85%D8%A7%D8%B1%DA%A9%D8%AA.jpg

سم فروشی یا سوپر مارکت/ به هیچ وجه چیپس و پفک از جلوی مغازه‌ها نخرید!

چیپس و پفک پرطرفدارترین تنقلات برای همه سنین است که متخصصان تغذیه نسبت به خرید آنها از برخی سوپرمارکت‌ها هشدار می دهند.

http://www.yjc.ir/fa/news/5707653