امروز با قرآن

امروز با قرآن

برگرفته از آیات خوانده شده ی امروز

آیه شریفه :

وَٱقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَیْثُ أَخْرَجُوکُمْ ۚ وَٱلْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ ٱلْقَتْلِ ۚ وَلَا تُقَٰتِلُوهُمْ عِندَ ٱلْمَسْجِدِ ٱلْحَرَامِ حَتَّىٰ یُقَٰتِلُوکُمْ فِیهِ ۖ فَإِن قَٰتَلُوکُمْ فَٱقْتُلُوهُمْ ۗ کَذَٰلِکَ جَزَآءُ ٱلْکَٰفِرِینَ  (سوره بقره/ آیه191)

 ترجمه :

و آنها را [= بت پرستانی که از هیچ گونه جنایتی ابا ندارند] هر کجا یافتید، به قتل برسانید! و از آن جا که شما را بیرون ساختند [= مکه‌]، آنها را بیرون کنید! و فتنه (و بت پرستی) از کشتار هم بدتر است! و با آنها، در نزد مسجد الحرام (در منطقه حرم)، جنگ نکنید! مگر اینکه در آن جا با شما بجنگند. پس اگر (در آن جا) با شما پیکار کردند، آن ها را به قتل برسانید! چنین است جزای کافران!

توضیح و نکات آیات :

این آیه فرمان قتل و اخراج مشرکان را از مکّه صادر و دلیل آن را چنین بیان مى ‏کند که آنان سال ها شما را شکنجه و آواره کرده‏اند و شکنجه از قتل سخت‏تر و شدیدتر است. پس شما نباید در مبارزه و جنگ با آن ها سستى نشان دهید.

سؤال: چرا شکنجه از قتل سخت‏تر است؟

پاسخ: در قتل، انسان از دنیا جدا ولى به آخرت مى‏ رسد، لکن در شکنجه، انسان نه به آخرت مى ‏رسد و نه از دنیا کام مى‏ گیرد.

مقابله به مثل و خشونت با دشمن در مواردى لازم است. «واقتلوهم»

دفاع عادلانه، تنها جبهه و جنگ نیست. «و اقتلوهم حیث ثقفتموهم»

حقّ وطن، از حقوق انسانى مورد پذیرش ادیان است. «اخرجوکم»

فتنه‏ انگیز، مثل محارب است و باید به اشد وجه مجازات شود. «واقتلوهم... اخرجوهم... والفتنة اشد من القتل»

حرم و مسجدالحرام مقدّس است، امّا خون مسلمانان مقدّس‏تر؛ و در اینجا مسئله اهمّ و مهمّ مطرح است. «لا تقاتلوهم عند المسجد الحرام حتّى یقاتلوکم»

همانگونه که در اصلِ جنگ نباید شما پیش دستى کنید، در شکستن مقدّسات هم نباید شما پیش دستى نمائید. «حتى یقاتلوکم»

تبیان

 

 

ممنوعیت استعمال قلیان در رستوران های سنتی

http://s2.picofile.com/file/8264471726/%D9%85%D9%85%D9%86%D9%88%D8%B9%DB%8C%D8%AA_%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%B9%D9%85%D8%A7%D9%84_%D9%82%D9%84%DB%8C%D8%A7%D9%86_%D8%AF%D8%B1_%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%86_%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D8%B3%D9%86%D8%AA%DB%8C.jpg

ممنوعیت استعمال قلیان در رستوران های سنتی/ چه کسانی مخالف شکسته شدن قلیان ها هستند؟

http://www.yjc.ir/fa/news/5744833

طبابت را صبح زود شروع کن

طبابت را صبح زود شروع کن

نصیحت دکتر علی شاملو از بزرگان طب مشهد به پسرش که بیمارستان قائم را راه‌اندازی کرد

خانه‌ها پشت دیوارهای کوتاه و بلندشان قصه‌های متفاوتی دارند. حتما بارها سه‌راه ادبیات به سمت ساختمان جهاد دانشگاهی را پشت سر گذاشته‌اید و نبش خیابان اسرار ساختمانی بسیار قدیمی با آجرهای سفالی نظرتان را جلب کرده است.

ساختمانی که روی تابلوی کوچک کنار در ورودی آن نوشته شده است: پروفسور شاملو. با ما وارد این خانه شوید و قصه آدم‌هایی را بشنوید که همه خدمتگزار طبابت شهرمان بوده‌اند.

پدربزرگی معروف به صدرالاطبا، پدری به نام علی شاملو بی‌نظیر در تشخیص و درمان بیماری‌ها و اکنون پسری به نام پروفسور فریدون شاملو.

متن کامل گفتگو را در شهرآرا آنلاین بخوانید

http://shahraraonline.com/news/68676

(زنگ سلامت) ماست خوری حرفه ای

http://s2.picofile.com/file/8264471342/%D9%85%D8%A7%D8%B3%D8%AA_%D8%AE%D9%88%D8%B1%DB%8C_%D8%AD%D8%B1%D9%81%D9%87_%D8%A7%DB%8C.jpg

ماست خوری حرفه ای

ماست نیز مانند بقیه هم گروه‌های خود منبع بسیار خوب کلسیم، فسفر، ویتامین‌های گروه B مانند ریبو فلاوین، اسید پانتوتنیک و روی است.

کلسیم موجود در ماست، در حفظ سلامت سلول‌های روده‌ای نیز مفید است. جالب است بدانید مواد غذایی پروبیوتیک به افزایش سطح ایمنی بدن نیز کمک می‌‌کنند.

در کتب پزشکی سنتی ایرانی خواص متعدد و قابل توجهی برای ماست ذکر شده است. تحقیقات جدید نیز، این مطالب را تأیید می‌کند و ماست را به یک غذای فراویژه بدل می‌کند.

ماست یک غذای مطلق نیست که با مصرف درازمدت و مقادیر زیاد آن، باعث غلبه کیفیتی در بدن نشود؛ بلکه چون در درجه دوم سردی و تری است؛ می‌تواند اثر دارویی هم در بدن داشته باشد.

روزنامه شهرآرا:

داستانک نوع بیان

داستانک

نوع بیان

روزی مرد کوری روی پله‌های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود روی تابلو خوانده می‌شد: من کور هستم لطفاً کمک کنید.

روزنامه نگار خلاقی از کنار او می‌گذشت. نگاهی به او انداخت، فقط چند سکه در داخل کلاه بود. او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون این‌که از مرد کور اجازه بگیرد، تابلوی او را برداشت، آن را برگرداند و اعلان دیگری روی آن نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و آنجا را ترک کرد.

عصر آن روز، روزنامه ‌نگار به آن محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور، پر از سکه و اسکناس شده است! مرد کور از صدای قدم‌های او، خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که آن تابلو را نوشته، بگوید که بر روی آن چه نوشته است؟

روزنامه ‌نگار جواب داد: چیز خاص و مهمی نبود؛ من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد. مرد کور هیچ‌وقت ندانست که او چه نوشته است، ولی روی تابلوی او خوانده می‌شد: امروز بهار است، ولی من نمی‌توانم آن را ببینم...!

Tebyan